دو نامه از مهندس سید حسن شریعتمداری خطاب به:

به حجج اسلام آیات عظام مراجع معظم تقلید و مدرسین حوزه علمیه

و به آذربایجان غیور




 

بنام آنکه هستی نام از او یافت


امروز پس از سی سال، تاریخ روحانیت شیعه را به امتحان تیزبینی و درک موقف و انجام تکلیف فرا می خواند.
استدعا دارم به دقت به کشورهای اطراف خود در خاورمیانه نظر افکنید. آیا همه جا سیاست صدای پای پوتین و چکمه به گوش نمی رسد؟ آیا این نظامیان نیستند که در خاورمیانه با سوء استفاده از ضعف بنیادهای مدنی گاه مستقیم، گاه با سیاست مشت آهنین و گاه از درون صندوق های رای با اتتخابات نمایشی خود را به این جوامع تحمیل کرده و پس از ترک اجباری صحنه نیز یادگاری از خود به جز جنگ داخلی، فروپاشی اجتماعی و ویرانی به جای نگذاشته اند.
امروز نیز صدای پوتین ها که در مملکت ما مدت هاست به گوش می رسد به پشت در حوزه های علمیه رسیده و مطمئننا بسیاری از شما مدت هاست آن را شنیده اید.
یکی از نیروی های مهم باقیمانده شمائید که می توانید جلوی زیاده خواهی چکمه پوشان را بگیرید. اگر به کمک ملت به پا خواسته ایران برنخیزید ایران نیز سرنوشتی بیش از پاکستان و افغانستان و عراق بعثی نخواهد داشت.
شما می توانید و باید این دیو استبداد را که سی سال پبش خود با تصویب ولایت فقیه در مجلس خبرگان که اغلب نماینده آن بودید وبا اعطای اختیاراتی به مراتب گسترده تر از شاه به او، او را از شیشه درآوردید و او اکنون چکمه پوشان را به جان شما و ملت انداخته و نماینده آنان را با تزویر از صندوق آرا مردم بیرون آورده، دو باره در شیشه کنید.
آن روز با وجود مخالفت پدر من آیت الله العظمی شریعتمداری و بسیاری مراجع تقلید دیگر رای به رفراندم قانون اساسی را با وجودی که مدت توکیل وکالت مردم به شما به سرآمده و اقدامتان غیر شرعی و غیرقانونی بود، برای مردم واجب شرعی دانستید و آن ها را به پای صندوق های رای کشاندید.
آیا امروز تکلیف شرعی شما این نیست که استبداد ولی فقیهی را که ساختید و به جان مردم وخود انداختید مهار کنید؟
بیشتر شما وجوب شرکت در انتخابات را فتوی دادید که تکلیف شرعی مومنان است و بسیاری را به لحاظ فریضه ئی مذهبی به پای صندوق های رای آوردید.
آیا حال که مردم رای خود را دست آویز تقلب و به سخره گرفتن می بینند و رئیس جمهور منتخب آنان به شما نامه می نویسد و درخواست کمک می کند اینک آیا نوبت تکلیف شرعی شما نیست که به یاری مردم بشتابید؟
بسیاری از افراد ساده بسیج و سپاه و نیروهای ویژه افرادی دین باور و از جمله مقلدین یکی از شما می باشند. آن ها دیروز مبادرت به قتل انسان های بیگناهی که جرمی به جز خواستن ابتدائی ترین حقوق خود یعنی حق انتخاب و آن هم به مدنی ترین و مسالمت آمیزترین شکل یعنی تظاهراتی آرام نداشتند، نمودند. آیا تکلیف انسانی ملی و شرعی آیات عظام نیست که فتوی دهند که این قتل نفس است و حرام می باشد و جایز نیست و از آنان بخواهند که یا هموطنانشان با رافت وانسانیت رفتار کنند؟ بسیاری از آن ها را متاسفانه با سوء استفاده از تعلیمات دینی مغزشوئی می کنند، به حدی که خشونت و قتل دیگران را خدمتی دینی و پیروزی حکومت اسلامی و راهکار آلنصرۃ بالرعب (پیروزی با استیلای وحشت) می خوانند اگر نفی این ها تکلیف شرعی و انسانی شما نیست وای بر ما و وای بر شما و وای بر مملکت و وای بر انسانیت.
و اگر هست تا دیر نشده کاری کنید.
به عنوان عضوی از خانواده روحانیت که خود و خانواده اش جز بی مهری و جفا از شما ندیده، ولی صلاح مملکت و ملت را در تعادل دین و دولت می بیند متواضعانه و مشفقانه استدعای عاجل دارم که با تیز بینی و درایت و احساس مسوولیت موقعیت خطیر ملت و خود را دریابید و تادیر نشده و به جبران مافات به یاری فرزندان ملت و خود برخیزید که:
جفا کشیم و ملامت کشیم وخوش باشیم که در طریقت ما کافری ست رنجیدن

إن الله غفور رحیم
مهندس سید حسن شریعتمداری
۲۶/۰۳/۱۳۸۸ هامبورگ


 

نامه به آذربایجان غیور

تبریزیم ای آنا یوردوم نه سولوب سان سارالیب سان
ای سهندیم ساوالانیم نجه خاموش قالوب سان
توش یولا سیل خروشان کیبی سسلیر سنی سسلر
دور ایاقه سسه سس ور کی آچیل سینله نفسلر


آذربایجانیان عزیز
درست سی سال پیش و در چنین روزهائی میلیون ها نفر از شما به خیابان ها آمدید و با تظاهراتی مسالمت آمیز و در همراهی با مرجعی روشن ضمیر و خردمند و مرجعی مترقی و دوراندیش یعنی شادروان آیت الله العظمی شریعتمداری خواستار لغو رفراندم تصویب قانون اساسی و اصلاح مواد مربوط به اختیارات ولایت فقیه و حذف نهاد ولایت فقیه از آن شدید. قیام مدنی و مسالمت آمبز شما یعنی یکی از صاحبان اصلی انقلاب به خاک و خون کشیده شد و سپس مراد شما را خانه نشین کرده و انتقام روشن بینی و مسالمت جوئی و عدم خشونت او و شما را از او و شما گرفتند.
حال و با صد افسوس پس از سی سال٬ درستی پیش بینی های او و شما برای همه کاملا مشهود و آشکار و ملموس شد. اغلب آنانی که آن روزها در سرکوب شما و توهین به آن پیر روشن ضمیر و در مقام تقرب به رهبرشان گوی سبقت از یکدیگر می ربودند، اکنون خود فریادشان از دست بتی که خود ساختند و برملت تحمیل کردند، بلند شده است.
سی سال خسارت و خسران و هزاران هزار تلفات انسانی و میلیاردها اتلاف سرمایه ملی و نسلی سرخورده و عاصی بیلان مرارت بار این تجربه فاجعه بار است.
امروز ولی فقیه چنان آشکار و بی پروا اراده ولایت مطلقه خود را در برابر اراده ملت نهاده است و چنان به عیان خواست آنان را به سخره گرفته که آحاد ملت از خرد و کلان همکاری او را در تقلب انتخاباتی دریافته و سی سال پس از قیام شما این بار همگان در اعتراض به او در سراسر کشور به خیابان ها ریخته اند.
امروز مانند سال ۵۷ چشم وطن به سوی شما دوخته است. نگوئید که آن روز تنها ماندید. امروز جای گله نیست. اوضاع حساس تر از این ها و وظیفه ما فرزندان آذربایجان سنگین تر از همیشه است.
تظاهرات با صلابت و مسالمت آمیز شما همواره نقش آفرین بوده است. دیروز شما را مجددا به خاک و خون کشیدند و در دانشگاه تهران ٬ تبریز و دیگر شهرهای آذربایجان و ایران فرزندان تان را زدند و کشتند. به شما از راه دور تسلیت می گویم.
نیروی انتظامی آذربایجان و سپاه و بسیج و شهربانی می دانند که نباید دست به سوی همشهریان و سایر هموطنانی که با مسالمت ابتدائی ترین حقوق خود را می خواهند دراز کنند. پدر من این کار را یر آنان حرام کرده است. آنان دیر یا زود به شما خواهند پیوست. به آنان محبت کنید و فتوای پدرم را به آنان یادآوری نمائید تا از خواب غفلت بیدار شوند. این فتوی شامل همه نیروهای مسلح در سراسر ایران است. وظیفه شما نیروهای مسلح دفاع از هموطنانتان است ونه قلع و قمع آنان.

روحانیون محترم آذربایجانی:
شما پیروان و شاگردان آن مرجع دوراندیش هستید. صف خود را تا دیر نشده از این عده روحانی خودکامه که در مقابل ملت ایستاده اند، جدا کنید و به ملت بپیوندید.

فرهنگیان٬ بازاریان٬ کارگران، کارمندان٬ پزشکان و دانشجویان و دانشگاهیان عزیز آذربایجان:
تا رسیدن به خواست های خود که ابطال این به اصطلاح انتخابات است، مقاومت کنید و با راه پیمائی های مسالمت آمیز و اعتصابات شغلی به مردم سراسر کشور کمک کنید تا در قدم بعدی رسالت سی ساله خود را تکمیل نمائید. استدعا دارم نگذارید وارد صفوف تظاهرات مسالمت آمیز شما شده و خشونت را به شما تحمیل کنند. پیروزی ملت در مدنیت، پیگیری و مقاومت و در عین حال مسالمت است.
در آرزوی پیوستن به شما دستتان را به گرمی می فشارم.

مهندس سید حسن شریعتمداری
هامبورگ ۲۶/۰۳/۱۳۸۸