كيوان؛
صميمی با مردم
و آرمانهايش
رضا
عليجانی
در
چند ساله اخیر
كیوان صمیمی
را اكثر
فعالان حوزه
سیاسی و مدنی
شناختهاند. فردی
كه بیمزد و
منت و كمتوقعتر
از همه، توان
مادی و
معنویاش را در
بستر خدمت به
مردم و آرمانهایش
قرار داده بود. برای
او «مردم»،
دیگر نه مفهوم
كلی و مبهم «خلق»
قهرمان دهه 50 و 60،
بلكه دانشجویان،
معلمان،
كارگران،
روشنفكران، اقوام،
جوانان محروم
از تحصیل، فعالان
سیاسی و حزبی
و... بود. نگاه
پروسعت و
صمیمی او همه
را در بر میگرفت.
این را میشد
از طیف وسیع
ارتباطات و
دوستانش (از
افراد سنتی و راست در
كانون
زندانیان
سیاسی قبل از
انقلاب تا چپهای
ماركسیست
رانده شده از
نظرگاه قدرت) هم
فهمید.
اما
پس از زندانی
شدن كیوان،
اخبار او،
نسبت به دیگر
زندانیان،
كمتر منعكس میشود.
اما همین
اخبار جسته و گریخته
نیز حكایتگر
تداوم صمیمیت
و پایداری او
بر دوستیاش با
مردم و آرمانهای
انسانی اوست:
او
را تحت فشار
گذاشتهاند
كه به خطاهایش
اعتراف كند،
نمیكند؛ گفتهاند
آزادت میكنیم
اما دیگر
نباید فعالیت
كنی، نمیپذیرد؛ گفتهاند
لااقل از این
همه فعالیتها
كم كند، قبول
نمیكند؛ میگویند
كمكت میكنیم
به خارج از
كشور بروی، رد
میكند؛
دنبال
پروندهسازیهای
حاشیهای
(مالی و ...) برایش
برمیآیند،
راه به جایی
نمیبرند و به
كسانی كه برای
حاشیهسازی
برای او
بازداشت میكنند
میگویند به
جای اینكه ما
او را بازجویی
و هدایت كنیم
او ما را برای
كنار گذاشتن
سیاستهامان
نصیحت میكند
و با عصبانیت
میگویند او
سر ما كلاه
گذاشته و مجوز
مجله و حزب گرفته
است و...؛
و
بالاخره
برایش قرار
وثیقه صادر میكنند
(هر چند بعد
همین را هم به
خاطر
اختلافات داخلی
خودشان منتفی میكنند)،
اما باز كیوان
به خانوادهاش
میگوید سند
نگذارید. اگر
میخواهند
آزاد كنند، با
قرار كفالت
باید آزاد كنند
(و البته این
بار خانوادهاش
از او نمیپذیرند!
و سند تهیه میكنند
هرچند با در
بسته قدرت
مواجه میشوند).
به
قول بزرگان
دین «در تلاطم
و كشاكش
روزگار است كه
عیار انسانها
روشن میشود».
و اینك در
ایران ما
تلاطم و
آزمایشگاه روزگار،
كنج زندان و
تنهایی
انفرادی، و
فشارها و
سختیهای
بازجویی از یك
سو و ورود به
قصر قدرت و
پشت میز رفتن
و آسایش و
رفاه و رانتها
و امكانات و
روابط
اقتضایی قدرت
است كه عیارسنج
آدمیان شده و
میزان
پایبندی آنان به
آرمانها و
وعدهها و
گفتهها و
رفتارهای این
سوی زندان و
آن سوی قدرت و
درگاه ریاستشان
را روشن میكند.
كیوان
در این
آوردگاه و
امتحان خدایی
بشر، میزان
صمیمیتاش را
با آرمانهایش
و استحكاماش
را در دوستی
با مردماش
یعنی
دانشجویان،
معلمان،
زنان،
كارگران و...
طیفهای
مختلف و
رنگارنگ
فعالان سیاسی
و مدنی با هر
عقیده و مرام
نشان داد. او
با خودش و با
ما و همه
دوستان دور و
نزدیكاش
صمیمی بود.
مذهب او دوستی
با همه خلایق
خدا و ملت و
وطناش بود.
آزادیاش را
آرزو و دعا میكنیم.