برای دستیابی به سکولاریسم از خود آغاز کنیم ( بخش دوم )حمیدرضا خادم

 

سکولاریسم در معنای لغوی آن، برابر است با دنیوی و اساسا در تقابل با اخروی و فرا زمینی قرار دارد، در واقع سکولاریسم بر مبنای ارزش های پسندیده و اخلاق گرای اومانیسم و رعایت حقوق انسانها بنا نهاده شده است و فلسفه و ایده پردازی  تشکیل آن نه بر مبنای مبارزه با دین و مذهب افراد بوده بلکه جهت دور کردن و تفکیک دین از قدرت و حکومت و جلوگیری از ابزاری شدن و مصادره شدن دین توسط حاکمان بوده است.

   در سال 1846 واژه و ایده سکولاریسم توسط  "هالی اوک "  مطرح گردید، در نوشتارهای هالی اوک و ایده مطرح شده توسط وی هیچگونه انتقادی از دین و عقاید دینی و مذهبی مطرح نشده است وی سکولاریسم را علیه کلیسا و مسیحیت نمی دانست بلکه آنرا روشی روشن، گویا، مستقل، و پرداختن به مسائل امروزی و زمینی انسانها می دانست .

  پس از مطرح شدن این نظریه ، در قرن نوزدهم و بیستم حوزه های مختلفی این ایده را در ساختارهای فلسفی، سیاسی، اجتماعی و ...  باز تعریف نمودند و در هر حوزه سکولاریسم تعریف خاص خود را یافت ولی اساس تعریف اولیه آن که جدایی دین از حکومت و تصمیم گیریهای اجتماعیست تا کنون باقی مانده است و اینک سکولاریسم بعنوان یک اصل مهم و اساسی در کشورهای مترقی ، متجدد و پیشرفته وجود دارد و با قوی ترین ابزارهای قانونی و همچنین مطبوعات آزاد و روشنفکران از آن حراست و پاسداری می شود .

روند سکولاریزاسیون همواره در تمام دنیا روندی پر تنش بوده است زیرا فهمی که در عوام و پوپولیسم از این واژه و ایده وجود داشت مبارزه سکولارها با دین و مذهب افراد بود چراکه حاکمان دینی به این دلیل که سکولاریسم را مانعی جدی در پایداری حکومت خود می دانستند با تبلیغات دروغین سکولاریست ها را افرادی مخالف و مبارز علیه دین می شمردند و موجبات جبهه گیری مردم مذهبی علیه افراد سکولار را فراهم می نمودند ( امری که امروز نیز در کشور ما  توسط حکومت وقت در حال تبلیغ و در جریان است ) و این امر سبب می گردید روند سکولاریزاسیون با دشواریهای فراوانی دست به گریبان باشد .

اما در عصر روشنگری زمانی که جوامع اروپایی به تعریف یکپارچه و پراگماتیستی از سکولاریسم دست یافتند روند سکولاریزاسیون سرعت بیشتری گرفت و اینک اینچنین فراگیر گشته است و اکنون مدلی که از سکولاریسم به صورت عملی در اغلب کشورهای اروپایی اجرا می شود ، جدا نمودن دین از ساختارهای حکومتی و اجتماعیست . همانگونه که مطرح شد این روش به معنای ممانعت از وجود دین در مسائل عمومی و سیاست نیست بلکه به این معناست که دیدگاه ها و اعمال نظر نهادهای دینی به هیچ عنوان نباید بر جامعه تحمیل گردد و تاثیر مستقیم و غیر مستقیم در سیاست گذاری های عمومی داشته باشد و این اصل مهم که " دولت باید تا حد امکان نسبت به عقاید گوناگون و متفاوت دینی بی طرف بماند، نه مانع آنها باشد و نه مجری خواسته هایشان "  همچنان پرقدرت جاریست .

جلوه های اومانیستی ، انسان محوری و همینطور پوزیتیویستی سکولاریسم را می توان در تعریف اولیه آن توسط  " هالی اوک " در کتاب " سکولاریسم انگلیسی " دید . وی آورده است که :

"سکولاریسم شیوه و قانون زیستن است که بر اساس انسان خالص بنا نهاده شده است و به صورت کلی برای کسانی است که باورهای مذهبی و یا خرافی را نا کافی یا غیر قابل اطمینان و یا غیر قابل باور یافته اند ." اصول مطرح شده اولیه یعنی بهبود وضعیت زندگی با توجه به مفاهیم مادی زندگی ، همچنین اینکه دانش تنها وسیله در دسترس انسان است و اینکه خیر در نیکی کردن است ، چه خیر جهان در کار باشد و چه نباشد و در نهایت اینکه نیکی کردن در این جهان و پی جویی این نیکی خیر است ،  بود که بیانگر دنیوی و انسانی بودن ایده سکولاریسم است .

  برخی روشنفکران بر این باورند که برای پاسداری از دین افراد و حرمت نهادن بر اعتقادات فردی و حفظ معنویت در جامعه ، بهترین گزینه سکولاریسم می باشد چراکه وارد کردن دین در حکومت آنرا تنها تبدیل به ابزاری می کند که به واسطه آن هر عمل سیاسی نا معقول ، غیر انسانی و ... با تقدس بخشیدن دینی موجه گشته و باعث تضعیف و سرخوردگی اجتماع  می گردد .

  حال باز گردیم به مسئله سکولاریسم در ایران ، معتقدم شرایطی را که حاکمیت جمهوری اسلامی به واسطه سلسله رفتارها و عملکرد خود پدید آورده و مقیاس ویرانگری آن در کشور و جامعه غیر قابل تصور است، تنها به دلیل اینکه ساختار تعریف شده حکومت حاضر ، دینی می باشد خود محرکی است در تسریع روند سکولاریزاسیون ایران ، اما این جنبه از کارکردهای متفاوت این روند باید مورد توجه خاص روشنفکران و احزاب سیاسی قرار گیرد که این روند به صورت کامل از آگاهی مردم از اصل مترقی سکولاریسم نیست بلکه بدلیل مخالفت با حکومت دینی شکل گرفته است بنابراین روشنفکران و احزاب سیاسی مترقی برای جلوگیری از به بیراهه رفتن حرکت و در نهایت نافرجام ماندن آن وظیفه مهم روشنگری را نسبت به جامعه دارند .

 همانگونه که در بخش اول این نوشته عنوان شد احزاب سیاسی  که پایبندی و اعتقاد به سکولاریسم و جدایی دین از حکومت را در مرامنامه و اساسنامه خود آورده اند به این دلیل که بیش از سایر جریانهای سیاسی زیر نگاه تیزبینانه جامعه و هواداران سکولار خود قرار دارند ، باید ساختار تشکیلاتی و سازمانی خود را با توجه به این اصل ترمیم نموده و با اقتدار مانع از تاثیرگذاری افراد مذهبی بر اساس اعتقادات آنان در تصمیم گیری حزب باشد  .

 در پایان بیان این نکته را ضروری می دانم که به همان نسبت که تلاش برای نهادینه کردن سکولاریسم که از بنیانهای اساسی رسیدن به دمکراسی پایدار است به همان نسبت باید با جریان دین ستیز و مفتشین عقاید افراد نیز برخورد گردد .