ترس ثروتمندان ايراني از طغيان تهيدستان
اقتصاد ايران به رغم درآمدهاي هنگفت نفتي، به سراشيب افتاده است. طبقه متوسط، روز به روز فقيرتر ميشود. ثروتمندان، معتاد به قرصهاي آرامبخش، به سراغ روانکاوان ميروند و از قيام تهيدستان ميترسند. اين مقدمه گزارشي است که احمد طاهري روزنامهنگار ايراني مقيم آلمان، از مشهد براي روزنامه فرانکفورتر آلگماينه فرستاده و در شماره يکشنبه ۱۴ سپتامبر آن انتشار يافته است. احمد طاهري، از ده ها سال پيش، با معتبرترين روزنامههاي آلمان، اتريش و سويس همکاري دارد.
گزارش با اشاره به نوميدي مردم ايران از سياست آغاز ميشود: «از محافل سياسي که بگذريم، هيچکس به رويدادهاي سياسي تهران علاقه نشان نميدهد. دسترسي به نان روزانه، تنها مشغوليت مردم است و واژهاي که بيش از همه به کار برده ميشود، تومان، يعني پول رايج. در نماز جمعه، هنگامي که امام جمعه سخن ميراند، اين واژه به گوش ميخورد. در بهشترضا، بزرگترين گورستان مشهد، زنان، پوشيده در حجاب اسلامي افراطي، بر سر پول با يکديگر دعوا ميکنند. از زماني که احمدينژاد به قدرت رسيده، اقتصاد ايران به سراشيب افتاده است. در حالي که او در مبارزات انتخاباتي وعده داده بود پول نفت را بر سر سفره تهيدستان ببرد، اين سفرهها هيچوقت به اندازه امروز خالي نبوده است».
تيرهروزي حقوقبگيران
به گزارش طاهري، بيش از همه اين صاحبان درآمدهاي ثابتهستند که از شرايط وخيم اقتصادي رنج ميبرند. او مي نويسد: « در حالي که نرخ مواد غذائي ظرف سه سال گذشته دست کم سه برابر شده، حقوق کارمندان دولت فقط اندکي افزايش يافته است. به اين دليل، بسياري از زنان و مردان، ناچار شدهاند کار دومي را پيشه کنند. کسي که داراي اتومبيل شخصي است، اين امتياز را دارد که ميتواند بعد از کار اصلي مسافرکشي کند».
در جواني آموزگار، در بازنشستگي “واکسي”!
گزارشگر فرانکفورتر آلگماينه، به عنوان نمونه از معلم بازنشسته ۷۰ سالهاي مينويسد که در برابر يک مرکز خريد مشهد کفشهاي خريداران را واکس ميزند و از او نقل ميکند: « ۳۵ سال در دبستان به بچهها خواندن و نوشتن آموختم. اما پس از بازنشستگي، حقوقم نه براي زندگي کافي بود و نه براي مردن. خوشبختانه آپارتماني در حاشيه شهر دارم، وگرنه، مجبور ميشدم با دستهاي خودم قبرم را بکنم».
پول نفت کجا ميرود؟
احمد طاهري، در محوطه دانشگاه مشهد، با بهروز دانشجوي ادبيات فارسي برخورد ميکند. بهروز به او ميگويد: «پول نفت ما را به عربهاي لعنتي ميدهند». اما دوست او کاوه اعتراض ميکند و ميگويد: « اين شايعات را دولت خودش پخش ميکند. در حقيقت، پول نفت يا به جيب خودشان ميرود و يا در اختيار طرفدارانشان و نهادهاي مذهبي قرار ميگيرد که در روستاهاي دورافتاده مسجد بسازند».
رواج داروهاي ضدافسردگي
در برابر اين پرسش که آيا احمدينژاد خودش هم فاسد است يا نه، يک دانشجو پاسخ ميدهد: « نه. رئيسجمهور دنبال شهرت است، نه پول». اين تنها تهيدستان و افراد طبقه متوسط نيستند که از سياستهاي اقتصادي ماجراجويانه احمدينژاد رنج ميبرند. آينده نامعلوم، از اطمينان ثروتمندان نيز به پولشان کاسته است. بر مرکز خريد سجاد که همه چيز در آن پيدا ميشود، کسادي حاکم است و تنها داروخانهها هستند که همواره رونق دارند: انسانها صف بستهاند. ديازپام و ساير آرامبخشها، از بالاترين فروش برخوردارند. همچنين داروهاي ضدافسردگي. اينها را ايرانيها مشت مشت ميبلعند. يک زن ميانسال ميگويد: « بدون اينها جمهوري اسلامي را نميشود تحمل کرد».
هراس و فرار ثروتمندان
گزارشگر فرانکفورتر آلگماينه، در بخش پاياني گزارش خود، با اشاره به افزايش دائمي تعداد مطبهاي روانکاوان و روانشناسان در مشهد، از ترسي مينويسد که بر ثروتمندان غلبه دارد. آنها ميترسند که به زودي تهيدستان سر به شورش بردارند. بسياري از آنان مايلند همه چيز خود را بفروشند و به خارج مهاجرت کنند. اما بازار مستغلات و مسکن، از يک سال پيش دستخوش رکود شده است.
جواد طالعي
راديو دويچه وله