جنبش نيازمند شوراي هماهنگي ملي است
مهدي خانبابا تهراني
مسئولان دولت ايران سياست سرکوب را پيش گرفتهاند. ناظران سياسي هشدار ميدهند ممکن است جنبش مسالمتجوي مردم ايران در برابر سرکوب دولتي به راههاي خشونتآميز روي آورد. چگونه ميتوان جنبش را از رويآوري به خشونت نجات داد؟
تحليلگران و ناظران سياسي در چند روز اخير از خشونتي که طي روزهاي تاسوعا و عاشورا شاهد بودند، ابراز نگراني ميکنند. سخن از "پاکسازي" جامعه از "عده قليلي شورشي" ميرود و دربرابر آن هشدار فعالان حقوق بشر نسبت به برپا شدن"حمام خون". حکومت به خواستهاي مردم براي رسيدن به حقوق شهرونديشان با خشونت پاسخ داده و به مرور و در جاهايي با واکنش خشونتبار روبرو ميشود.
دويچه وله: آقاي خانبابا تهراني، اين روزها بيش از هر کس و هر نهادي اسم فرماندهان نيروهاي سپاه و بسيج و پليس در اخبار ميآيد که در مورد وقايع ايران موضعگيري کردهاند. فکر ميکنيد چرا آقاي احمدينژاد و رهبر جمهوري اسلامي کمتر خودشان را نشان نميدهند؟
مهدي خانبابا تهراني: واقعيت اين است که از آغاز کودتاي انتخاباتي که در ۲۲ خرداد توسط نيروي نظامي و امنيتي و پشتيباني ولي فقيه آغاز شد، در آن جبهه هم به نظر من يکپارچگي موجود نبود. واقعيت اين است که نيروي نظامي عزمش را جزم کرده بود تا به کمک ولي فقيه به پاي حل مشکل بينالمللي ايران يعني رابطه با غرب و آمريکا بروند. که ديديم بعد از قضيه اتم و مسئلهي توافقاتي که در ژنو کردند، باز وقتي احمدينژاد و اينها برگشتند، ولي فقيه بازي را در تهران به کمک لاريجاني و يک جناح ديگر تبديل به محال کرد. مسئله اين است که در شرايط کنوني ولي فقيه به اندازهي کافي بخصوص پس از کودتا خطاهايي انجام داده است. وقتي ايشان يکجانبه به نفع احمدينژاد و نيروي نظامي سمت گيري کرد و به سخن هيچيک از مصلحين جامعه، حتي در درون نظام جمهوري اسلامي، توجه نکرد که در آنجا سعي کند از طريق فراخواندن مجمع تشخيص مصلحت نظام به شفافيت انتخابات بپردازد و رفت دفاع کرد، من فکر ميکنم خامنهاي براي هميشه امر ولايت را که به هرحال به عنوان يک مدير بيطرف بايد ميبود، از بين برد. در شرايط کنوني خود آقاي خامنهاي است که گردانندهي اين بازي است و آقاي احمدينژاد سعي ميکند از اين پس، به نظر من، عقب بنشيند و در جلوي صحنه نباشد و کارهاي بينالمللي را بيشتر بکند، در روابط بينالمللي و سفرهاي خارجي خودش را مشغول کند.
سرکوب داخلي الان به توسط امر ولي فقيه و نيروهاي نظامي و امنيتي که زير فرمان ايشان است دارد انجام ميگيرد و اين را به نظر من کم کم تمام پايوران نظام جمهوري اسلامي و بسياري از اصلاحطلبان هم متوجه شدهاند. اين است که اگر دقت کنيم، در اين چند روزي که تظاهرات وسيع در سرتاسر کشور بود، از قبل از عاشورا تا روز عاشورا، ديگر شعار احمدينژاد نبود. احمدينژاد ديگر محور خواست برکناري مردم نيست، بلکه خود ولي فقيه به عنوان ديکتاتور محکوم ميشود و به عنوان خونريز به جامعه ايران معرفي ميشود. من فکر ميکنم وضعيت طوري شده که توافق بين حتي سرکوبگران هم نيست. چون بعضيها متوجه شدهاند که با وضعيت جهانياي که ايران دارد، در چشم جهانيان و انظار بينالمللي نميتواند اين سرکوب ادامه پيدا کند. ادامهي اين سرکوب مرحلهي خطرناکي را پيش روي جامعهي ما قرار ميدهد و آن اين است که نوعي جنگ داخلي در ايران بوجود بيايد و با دشمنان کافياي هم که ايران در اطراف خود دارد، به اين جنگ داخلي کمک شود و اصولاً تماميت ارضي ايران ازهم پاره شود و سرنوشت ايران با وضعيتي روبهرو شود که هيچکس تصور نميکرد در اثر خيرهسري ولي فقيه و حکومتگران جامعهي ايران به چنين روزي بنشانند. اين است که من فکر ميکنم، امروز بيشتر احمدينژاد جلوي صحنه نيست، چون در پشت صحنهبين خود آنها هم جدال است. براي اين که راهي را که آنها ميخواستند بروند با آقاي مشايي، اول حل مسائل بينالمللي بود تا کم کم بيايند به مسائل داخلي برسند، به نظر من تبديل به محال شده است و اين است که اين تضادها جايي را اشغال کرده است که نظام کنوني اسلامي از روز عاشورا هم نگذشته است. به قول آقاي کروبي شاه اقلاً حرمت روز عاشورا را داشت، در بحراني که آن موقع رژيم داشت. ولي اينها حتي آن حرمت را هم زيرپا گذاشتهاند.
به نظر شما برآورد مقامات تصميمگيرندهي رژيم از اوضاع چيست که دارند دست به سرکوب خشن ميزنند؟
من باورم براين است که از روز نخست آقاي خامنهاي به عنوان ولي فقيه بدون توجه به اندرزهاي اطرافيانش، حتي آقاي رفسنجاني و ديگران، فکر کرد ميتواند در واقع قدرت متعال باشد و هر کاري را انجام دهد و با سرکوب مردم را از صحنه بيرون کند. در حالي که مردم هشت سال جنگ را پشت سر گذاشتهاند، انقلاب به آن بزرگي را پشت سر گذاشتهاند، دوران اختناق بلند را تجربه کردهاند.
آقاي خامنهاي به نظر من توجه به اين عوامل نکرد که جامعه ايران جامعهاي جوان است. حجاريان به باور من جواب خوبي داده بود در مقابل اينها، وقتي مدام ميگفتند آمريکا و انگليس دست دارند يا مثلاً اشاره ميکردند به «انقلاب مخملين». او گفت، نه آمريکا است، نه انگليس. واقعيت اين است که مدت سي سال جامعهي جواني ما داشتيم که علوم انساني را که در اين مملکت تدريس شده خوانده بود. و بعد اين جامعهي جوان اکنون جوانترين جامعهي جهان است. نسل جوان ايران در واقع ۶۰ درصد نيروي ملت ايران را تشکيل ميدهد که بعد از انقلاب به دنيا آمده است. اينها به هرحال دنيا را ديدهاند، مطالعه کردهاند. اينها از ميدان به در نميروند. من فکر ميکنم برداشت يا محاسبهي آقايان اشتباه بود. آنها فکر ميکردند با خشونت و سرکوب، مسائل ايران را ميتوانند حل کنند. يعني جوانان را سرکوب کنند و با سرکوب حل مسائل را به دست بياورند. در حالي که مسائل را با سرکوب نميشود از بين برد، بلکه بايد برايش راهحل پيدا کرد. الان هم به نظر من جامعهي ما در يک بنبست بزرگ قرار گرفته است و همان طور که اشاره کردم، خطر جنگ داخلي زياد است.
ولي از طرف ديگر در صحبت بعضي از مسئولان ديده ميشود که ميگويند اينها يک اقليت کوچک شورشي هستند و ميشود از پس آنها برآمد.
اين استدلال را همهي سرکوبگران و همهي ديکتاتورها ميکنند. اين اقليتي که به ميدان ميآيد، اگر اينها راست ميگويند، اين موقعيت اجتماعي ايران را آزمايش کنند. اجازه بدهند به يکي از اين تظاهراتي که مورد تقاضاي آقايان کروبي و موسوي بوده است بدهند و ببينند در فضايي آزاد که اين خفاش سرکوب و خونريزي بال و پر نگشوده است، چه جمعيتي به خيابان ميآيد. آخر مگر ميشود؟ حرکات نسل جوان ايران، دانشگاههاي ايران و حتي کارگران و زنان ايران، اينها برآمد اين اعتراضات، برآمد حرکتهايي مدني است که از دوم خرداد که آقاي خاتمي انتخاب شد، در جامعهي ما حرکت داشته و ادامه دارد. من فکر ميکنم اين خودفريبي است اگر فکر کنند که اينها يک اقليت کوچکاند. حتي اقليتهاي بسيار کوچک در جوامعي که مختنق و بسته بوده است، شروع کردند به شکافتن محيط اختناق.
در دورهي شاه که ديديم، جوانان با اسلحه اعتراض کردند. ولي اين دوره از تاريخ ما حداقل جوانان راه متمدانهي جنبش مدني را در پيش گرفتهاند و اين حکومت است که دارد نظام عمومي جامعه را برهم ميريزد، به طوري که جوانان را به سمت قهر براند و عملاً اينها را از حرکت مسالمتآميز دور کند. من فکر ميکنم اگر روزگاري اين بلا به سر جامعهي ايران بيايد، يعني جوانان دست به قهر و کار مسلحانه بزنند، اين در واقع سهمبزرگي است که آقاي ولي فقيه و دارودستهاش به جامعهي ما تحميل کردهاند. چون جوانان ما در آغاز انتخابات، در ۲۲ خرداد، رفتند بخت خودشان را از طريق صندوق رأي آزمايش کنند و اين آقاي خامنهاي بود که بدون توجه به اين خواست عمومي مردم، به اين حرکت متمدنانه، اين راه را کور کرد. امروز جوانان ما در مقابل حکومتي ايستادهاند که فکر ميکند با اسلحه ميتواند جامعه را خلوت کند و به حکومتش ادامه دهد. من باور ندارم که آقاي خامنهاي و طرفدارانش عمر زيادي داشته باشند. من بيشتر فکرم اين است که عملاً خود حکومتگران دارند ميخ تابوت خودشان را به دست خودشان ميکوبند.
ما سرکوب خشن را بارها در ايران ديدهايم، مثلاً در دههي ۱۳۶۰. تفاوت حالا را با آن دوره شما در چه ميدانيد؟
به نظر من، اگر شورشها يا حرکتهاي آن زمان مقداري خودانگيخته بود يا اصولاً وضعيت اعتراضي کور داشت، اين جنبش عمومي کنوني ايران جنبشي است که از پس جنبشهاي مدني مختلف بوجود آمده و داراي يک چشمانداز است. چشماندازي که جوانان ميخواهند يک جامعهي آزادي است که حق رأيشان محترم شمرده شود و به باور من نخستين بار است که در جامعهي ايران يک جنبش شهروندي بوجود آمده است و اين جنبش علامت خودش را آن روزي داد که مردم آمدند گفتند، رأي ما کو؟ يعني به عنوان شهروندان آگاه به حقوق خودشان، مردم آمدند طلب رأيشان را کردند و مخالف بودند با دستکاري و دست بردن در رأي.
به اين جهت من معتقدم اين جنبش پايدار است، ريشه در جامعهي ايران و خواستههاي تاريخي از مشروطه به اينسو دارد. اين جنبش عقبزدني نيست. در روزي هم که انتخابات شد، من در گفتوگو با شما گفتم که اين انتخابات سرنوشتساز است. به دليل اين که اين جنبش از پس جنبش اصلاحات دوم خرداد است. حتي از همان آغاز انقلاب، اعتراضاتي که مردم داشتند، از پس آن اعتراضات فرم و شکل گرفت و حتي دورهي آقاي خميني. خود آقاي خميني در زماني مجبور شد يک بيانيهي هشت مادهاي براي اصلاحات بدهد. اين واقعيت است، جامعهي ما جامعهي عقبمانده به آن صورت نيست که به صورت طالبان بشود برآن حکومت کرد. اين خيال باطل طالبانيستهاي ايران است که فکر ميکنند در ايران ميتوانند مثل طالبانيستها که در کوههاي افغانستان حکم ميرانند، در تهران بر کشور حکم برانند. من باورم براين است که تفاوت اين جنبش اين است که خون جوان دارد، ۶۰ درصد جامعهي ايران جوان است. جامعهاي که سه ميليون و نيم دانشجو دارد، هجده ميليون و نيم محصل دارد و جوانترين جامعهي آسيا است. اين جامعه به نظر من نفساش بند نخواهد آمد و جوانان به دنبال خواستههاي عمومي مردم که خواستههاي پدرشان از مشروطه بدينسو بوده، خواهند رفت. و من فکر ميکنم آزادي بر استبداد در ايران پيروز خواهد شد.
شما چشمانداز اين جنبش را چطور ميبينيد؟
جنبش اعتراضي مردم ايران تا الان با هدايت برخي از کانديدهاي دوران انتخابات رياست جمهوري به پيش رفته است. باور من بيشتر اين است که اين جنبش آزاديخواهانهي اصلاحطلب مردم در شرايط کنوني براي پيشبرد فرايند و چالشهايي که در پيش روي خود دارد، نيازمند تشکيل يک شوراي هماهنگي ملي است. واقعيت اين است که اين جنبش آزاديخواهانهي مردم ما اينبار شباهتي به انقلابهاي کلاسيک يا حتي انقلاب بهمن ندارد، که يک فرد بتواند رهبريش کند. اين جنبش نيازمند اين است که يک تيم بزرگ از امنا، از آدمهاي مورد اعتماد جامعه و کساني که در اين جنبش حضور دارند، هرچه زودتر تشکيل يک شوراي هماهنگي را بدهند که بتواند اين جنبش را براساس نيازمنديها و مطالباتي که دارد، با يک استراتژي مدون به پيش برد. و اين تضميني است براي جنبش آزاديخواهانهي مردم ايران. من فکر ميکنم تمام کساني که در اين جنبش شرکت دارند يا سهم دارند يا مسئوليتهاي رهبري تاکنوني را دارند، بايد هرچه زودتر به اين مسئله بپردازند.
تنها مطالب و مقالاتي که با نام جبهه ملي ايران - اروپا درج ميشود نظرات گردانندگان سايت ميباشد . |