ترساندن از احمدی نژاد و وسوسه جلب آرای خاموش

ثمینا رستگاری
ادوارنیوز:

بودن یا نبودن خاتمی در عرصه انتخابات در حال حاضر مهم ترین بحث انتخاباتی است و مهم ترین استدلالی که می توان در میان مصاحبه ها و مناظره های طرفدار آمدن خاتمی پیدا کرد این است که کسی باید بیاید تا بر احمدی نژاد پیروز شود و این فرد تنها خاتمی می تواند باشد زیرا فقط خاتمی است که می تواند رای بالایی به دست آورد و تنها او است که به علت فاصله تعداد رای هایش از رقیب اصولگرا حتی اگر در روز شمارش آرا هم بخوابد امکان عوض کردن نتیجه انتخابات وجود ندارد.
سوال اصلی این است که چرا خاتمی توان انجام چنین کاری را دارد؟ آیا مبنای چنین ادعایی جز این است که خاتمی آرای خاموش را به صحنه می آورد؟ کسانی که اگر پای صندوق نیایند پیروزی اصولگرایان حتمی می شود.

اما به راستی چرا این افراد که مدت ها است با صندوق رای خداحافظی کرده اند دوباره این بار برای «نه» به احمدی نژاد از خانه بیرون می آیند؟

به زعم طرفداران پرتلاش و ساعی خاتمی کافی است پوستر خوش سیمای خاتمی نصب شود تا این رای های خانه نشین شده تهییج شوند و آن ناامیدی و یأسی را که سال ها است به آن گرفتار شده اند در خانه جا بگذارند.

آیا این دوستانی که ستون استدلال هایشان را بر چنین بنایی استوار کرده اند نمی دانند که این آرای خاموش همان کسانی هستند که در دوران اصلاحات حبس کشیدند، از تحصیل محروم شدند، روزنامه هایی که داشتند یا دوستش داشتند توقیف شد، از حقوق اجتماعی و سیاسی محروم شدند و بعد هم به رادیکالیسم متهم شدند و تمام گناه ناکامی اصلاحات به نام آنها نوشته شد... و هیچ کدام اینها به مردی که نامش احمدی نژاد است ربطی نداشت. این آرای خاموش که متاسفانه از طبقه متوسط شهری و نخبه جامعه به حساب می آید به خوبی می داند که پست ریاست جمهوری در مثبت ترین حالت 25 درصد قدرت را شامل می شود و به خاطر ترس از احمدی نژاد به هیچ چیزی ترغیب نمی شود.

با این طبقه نمی توان به زبان سلبی و از موضع بالا سخن گفت چرا که در درک واقعیت های جامعه استعداد عجیبی دارد.

با این طبقه نمی توان با صدای بلند و پر از شور و حرارت سخن گفت چرا که می داند در عرصه سیاست اگر خرد را واگذارد و بر احساس تکیه کند سرخوردگی محتومی انتظارش را می کشد. کافی است آن روزهایی را به یاد آوریم که در سر کوی و برزن مردم را به میثاق معین فرا می خواندند، مردم نگاه شان کردند و به خانه هایشان رفتند تا وزیر خاتمی چهار میلیون رای بیاورد.

«نه به شرایط موجود» اقبال و بختی بود که یک بار به سراغ اصلاح طلبان آمد. تکیه دوباره بر آن دیگر به کار نمی آید.

اصلاح طلبان زمان بسیاری برای تبیین اصلاحات در اختیار داشتند اما ترجیح دادند در گوشه یی به انتظار موسم انتخابات بایستند و رسالت تبلیغ خود را بر دوش احمدی نژاد بگذارند تا آنها که منتقد اصلاح طلبان و مدل اصلاح طلبی آنها بودند را به سر عقل بیاورد غافل از اینکه مهم ترین کار احمدی نژاد در این حوزه این بود که سمت ریاست جمهوری را در ایران یک بار برای همیشه احیا کرد. او نشان داد می توان پشت کسی که زمین و زمان خواستار برکناری او می شوند ایستاد، می توان پیش بینی کرد که اگر یک وزیر او کتک می خورد چه ها می کرد. او نشان داد می توان به خود شیطان بزرگ نامه نوشت و جالب اینکه در این مدت هر اصلاح طلبی که در مقابل این پرسش قرار گرفت که چرا احمدی نژاد می تواند تابو ها را بشکند و شما نتوانستید «نمی دانم» شایع ترین پاسخ بوده است. اگر هم قدرت مقابله با تابو ها فقط به اصولگرایی چون احمدی نژاد سپرده شده برای یک ذهن پراگماتیست دلخسته از تابو ها چه حاجت به آمدن فردی که طرفدارانش از همین حالا اتمام حجت کرده اند که بسی ملایم تر از دوره پیشین ظاهر خواهد شد. چرا باید رای های خاموش به این استدلال ها دل ببندند و بر سر شوق بیایند و حماسه یی دیگر رقم بزنند؟

از سوی دیگر اخیراً در تبیین اصلاحات توسط رئیس جمهور سابق آمده است که مردمسالاری که او می گوید با لیبرال دموکراسی هیچ قرابتی ندارد. از بین بردن این توهم همان کاری را خواهد کرد که تقلیل جامعه مدنی جان لاک و استوارت میل به کنش های سیاسی طلحه و زبیر انجام داد.
                              

 

دوشنبه، 11 آذر 1387