زیبای خفته و حکایت‌ انتخاباتی اصلاح‌طلبان ایران

سعید برزین

با حذف اکبر هاشمی رفسنجانی از صحنه انتخابات، اکنون بار دیگر وقت تصمیم‌گیری برای اصلاح‌طلبان و جناح میانه است که آیا باید توان و توشه خود را برای دفاع از یکی دیگر از نامزدها بکار بگیرند یا نه. سوالش آسان و پاسخش سخت است.آنطور که از شواهد و قرائن می‌توان فهمید افراد ارشد این گروه‌ها در این مورد تصمیم نگرفته‌اند و اگر گرفته‌اند به دیگران نگفته‌اند. اکنون ائتلاف جناح میانه و اصلاح طلب چند سناریو پیش‌رو دارد که باید یکی را انتخاب کند.

حفظ شرایط دو قطبی

یک سناریو، سناریوی دو قطبی است. در این حکایت ائتلاف وارد جریان انتخابات می‌شود ولی نه به قصد پیروزی. می‌داند که اصولگرایان امکان پیروزی به او نخواهد داد. ائتلافی‌ها می‌گویند یا نامزد ارشدشان را رد صلاحیت می‌کنند – که کردند – یا احزاب و روزنامه‌هایشان را محدود می‌کنند – که کرده‌اند – و یا آخر خط، می‌توانند رای‌ها را در اطاق شمارش وزارت کشور "مهندسی" کنند.

اما هدف این سناریو اصلا پیروزی در انتخابات نیست. هدف آن بیدار کردن زیبای خفته‌ خودشان، یعنی آرای خاموش است. بیدار کردن خفته‌ای که پایگاه اجتماعی ائتلاف است و چشمه‌ای از ابهت آن را هنگام اسم نویسی آقای هاشمی رفسنجانی دیدیم. خفته‌ای که برای ائتلاف زیباست چون بلندی و شور و موج دارد. کافی است چشم باز کند و عظمت اجتماعی خود را ببیند تا اعتمادش باز گردد. و همین کافی است که اصولگرایان نگذارند ائتلاف امکان پیروزی در انتخابات را بدست آورد.

اما برای ائتلاف چه باک که با بیدار شدن این خفته، توشه‌ای برای راه فراهم می‌شود که گذر از سنگلاخ پیش رو را آسانتر خواهد کرد. شرط این سناریو حفظ فاصله با نظام است. آنها برای بیدار کردن زیبای خفته باید خود را در مقایسه با چهره خشن اصولگرایان حاکم تعریف کنند. هر چه مرزها و فاصله‌ها میان دو طرف کمتر شود، تصویر محبوب تارتر و کدرتر خواهد شد. آنها برای موفقیت این سناریو باید فاصله با نظام و ماهیت دو قطبی اوضاع را حفظ کنند. یعنی در عمل، باید تا سرحد شرکت در انتخابات بروند، ولی در آن شرکت نکنند.

بازگشت آرام به درون نظام

اصلاح طلبان سناریوی دیگری هم نوشته‌اند. سناریوی دیگر، سناریوی شرکت در انتخابات با ریسک پایین است که سازش و بازگشت به نظام را می‌طلبد. اینجا ائتلاف تن به یک سازشکاری تاریخی می‌دهد.

با اینکه رهبران سبز در حصرند، با اینکه مطبوعاتشان زیر تیغ سانسورند و با اینکه احزابشان را مهر و موم کرده‌اند، می‌آیند که سازش کنند.

فراتر از آن می‌آیند که بدون نامزد ارشد و با آگاهی به احتمال "مهندسی" آرا در انتخابات شرکت کنند و حتی شکست بخورند. این هزینه و قیمتی است که باید بپردازند تا به صحنه سیاست بازگردند. عده ای می‌گویند که جای تعارف نیست. قدرت در دست اصولگرایان است. از نهادهای امنیتی گرفته تا دستگاه بوروکراسی و صندوق پول نفت و دستگاه تبلیغات یکسره در دست آنها است.

اما آنها نیازمند پایگاه اجتماعی ائتلاف هستند تا به نظام خود مشروعیت بدهند و آنرا در برابر طوفان‌های پیش‌رو مقاوم کنند. ائتلاف پایگاهی دارد که نظام برای زندگی طبیعی‌ و کم هزینه‌ به آن نیازمند است.شاید در این نیازمندی دو طرفه، معامله‌ای صورت بگیرد. آنچه ائتلاف، پس از قبول برتری اصولگرایان و شکست خود در انتخابات، بدست می‌آورد بازگشت به صحنه سیاست است. یعنی پس از اینکه رئیس جمهور جدید اصولگرا به دفتر کار خود برود ائتلاف می‌تواند امیدوار باشد برخی از زندانی‌ها از حصر بیرون آیند و روزنامه‌ها آزادتر شوند. شرط این سناریو، قبول حاکمیت اصولگرایان بر ارکان مختلف سیاسی است با این امید که در آینده‌ای نا معلوم اوضاع تغییر کند.

تلاش برای پیروزی

سناریوی دیگر سناریوی شرکت در انتخابات با ریسک بالا و خیزش برای قدرت است. در این سناریو، ائتلاف بطور جدی امکان و احتمال بازگشت به قدرت را مورد بررسی قرار می‌دهد. اینجا استدلال این است که اگر ائتلاف خط میانه و اصلاح طلب تن به بازی اصولگرایان داد و اگر اصل کنار گذاشتن تحریم را یکبار در مورد هاشمی بکار گرفت، چرا از همین قاعده دوباره استفاده نکند و چرا پشت سر یکی از نامزدهای دیگر جمع نشود؟ چرا از فرصت به فرصت نرود و موج اول را به موج دوم تبدیل نکند؟

ائتلافی ها می‌گویند با چنین پیش فرض هایی می‌توانند نیروهایشان را آرایش دهند و برای دفتر ریاست جمهوری خیز بردارند. در بازار مکاره و غیر قابل پیش بینی سیاست ایرانی، سرمایه‌گذاری با ریسک بالا غیر عادی نخواهد بود.

ولی مشکل این سناریو برای ائتلاف کم نیست. حداقل سه مشکل را می‌توان شمرد: یکی، ضعف نامزدهای باقی‌مانده، دوم، احتمال "مهندسی" رای و سوم، مشکل وحدت در صفوف خودشان.

روحانی و عارف جاذبه خاتمی و هاشمی رفسنجانی را ندارند و مشخص نیست که اعتقاد و توانایی لازم را برای خلق صحنه ای داشته باشند که ائتلاف بتواند در آن رشد کند

حسن روحانی و محمد رضا عارف نامزدهای اول و محبوبتر ائتلاف نیستند و به همین خاطر بود که اصولگرایان محمد خاتمی را از بازی منصرف و سپس هاشمی را رد صلاحیت کردند. روحانی و عارف جاذبه خاتمی و هاشمی رفسنجانی را ندارند و مشخص نیست که اعتقاد و توانایی لازم را برای خلق صحنه ای داشته باشند که ائتلاف بتواند در آن رشد کند.

گره کور دیگر، احتمال "مهندسی" آراء است و ائتلاف نمی‌داند با این مشکل چه بکند. ممکن است که رای‌ها را در شعبه‌ها درست بشمارند و آمار را درست به وزارت کشور بفرستند ولی به نمایندگان نامزدها اجازه ندهند به اطاق تجمیع رای بروند و بر اعلام صحیح نتایج نظارت کنند. این در سال ۸۸ اتفاق افتاد و تضمینی نیست که این بار هم اتفاق نیفتد. و سپس، مشکل بی‌برنامگی و اختلاف نظر و تفرقه در صفوف خود ائتلاف است. یک علتش این است که اطاق‌های فکرشان را تعطیل کرده‌اند و به آنها اجازه نمی‌دهند شور و مشورت کنند. به اضافه، گاه خود رائی میان اصلاح طلبان به شدت شایع می‌شود و مانعی برای ظهور رهبری نیرومند به وجود می‌آورد.

برای ائتلافی‌ها، ریسک بالای این سناریو این است که علی رغم این مشکلات، وارد صحنه شوند و ناگهان مردمی را در برابر خود ببیند که صحبت هایشان را باور نمی‌کنند و به آنها رای نمی‌دهند. اگر چنین اتفاقی بیفتد آن زیبای خفته هرگز بیدار نخواهد شد.

وقت تصمیم

هنوز از شواهد و قرائن نمی‌توان گفت که دستجات خط میانه و اصلاح طلب کدام راه را انتخاب خواهند کرد. در هر یک از این سه استراتژی‌ فرصت و تهدیدی نهفته است. آیا آنها بدنبال بیدار کردن آرای خاموش خواهند رفت؟‌ آیا آنها به یک سازش بردبارانه در انتخابات تن خواهند داد تا پس از آن شاید زمینه گفتگوی دو طرف فراهم شود؟ و یا اینکه علی رغم ضعف نامزدها و احتمال "مهندسی" آراء، برای قدرت خیز بر خواهند داشت؟

هنوز جواب این سوالها را نمی‌دانیم اما حداقل این است که اکنون سوال‌ها کمی روشنتر شده اند.

BBC

نقش قالیباف در فرش سیاسی ایران

برنامه انتخاباتی قالیباف که جهت جلب ارای عمومی تنظیم شده دو محور دارد: پیشرفت و عدالت. هر دوی این عبارات معنا دارند و به تبعیت از گفتمان های آقای خامنه ای در سیاست داخلی تهیه شده اند. قالیباف پیشرفت و توسعه را به معنای خدمت رسانی دولت تفسیر می کند و آن را به شکل تهیه لوازم زندگی، بخصوص مسکن، خدمات پزشکی و نظام فرهنگی می داند. او روش ارائه این خدمات را تربیت و اصلاح نظام مدیریتی عنوان کرده است.

مدتی است که حرف نامزدی محمد باقر قالیباف در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۲ بر سر زبان هاست. برخی احتمال می‌دهند که اگر شهردار کنونی تهران در انتخابات شرکت کند، شاید بتواند ریاست قوه مجریه را از آن خود سازد. اما قالیباف کیست، چه سابقه‌ای دارد و در نقشه سیاسی ایران کجا ایستاده است؟

بررسی احوال حرفه‌ای و سابقه فکری قالیباف نشان می‌دهد که:

۱ – به لحاظ سیاسی و در مقام یک سردار سابق سپاه، قالیباف نزدیک به آیت الله خامنه‌ای حرکت می‌کند.

۲ – وی رابطه خوبی با اصولگرایان سنتی دارد ولی با اصولگرایان دست راستی در جدل است.

۳ – قالیباف می‌خواهد وفاداران به رژیم و همچنین طبقه متوسط مدرن را جلب کند.

۴ – وی از خود چهره‌ای پراگماتیک، و در عین حال وفادار به اصول انقلاب، ارائه خواهد کرد.

۵ – معلوم نیست که به قدرت رسیدن او بتواند میزان تنش حکومت با اصلاح طلبان را کاهش دهد.

سابقه خانوادگی

محمد باقر قالیباف ۵۱ سال دارد و مشهدی است. پدرش کاسب خشکبار است. برادر کوچکترش، حسن در جنگ عراق به خاک افتاد. در ۲۲ سالگی با خانم زهرا مشیر که در کلاس دوم دبیرستان بود ازدواج کرد و خطبه عقدشان را ایت الله خمینی خواند. زهرا مشیر مدیر کل امور بانوان شهرداری تهران است. سه فرزند دارند، پسر بزرگ الیاس، پسر دیگر اسحاق و دخترشان مریم. قالیباف در مشهد به مدرسه رفته و از دانشگاه تربیت مدرس دکترای علوم سیاسی گرفته است.

سابقه حرفه ای: نیروهای مسلح

قالیباف در ۱۸ سالگی (سال ۱۳۵۹) داوطلب بسیج شد و در جنگ عراق شرکت کرد.

در ۲۲ سالگی فرماندهی لشگر نصر را بدست گرفت.

در ۳۳ سالگی به فرماندهی قرارگاه سازندگی خاتم الانبیاء رسید.

۳۶ ساله بود که مسئولیت نیروی هوایی سپاه به وی سپرده شد.

۳۹ سالگی او برابر است با فرماندهی‌اش در نیروی انتظامی

و در ۴۴ سالگی شهردار تهران شد.

قالیباف با حمایت نیروهای اصولگرا در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۴ شرکت کرد و در دور اول ۴/۱ میلیون رای آورد که در مقایسه با رای ۵/۷ میلیونی احمدی نژاد قابل توجه بود. بعد از شکست در این انتخابات توسط شورای شهر تهران، که در کنترل اصولگرایان بود، به شهرداری تهران برگزیده شد. از آن هنگام موضع گیری و فعالیت های قالیباف حاکی از آن است که هنوز سودای ریاست جمهوری دارد.

رابطه با اصولگرایان

رابطه با رهبر: قالیباف سعی کرده تا هم در شکل و هم در محتوا، بسیار نزدیک ایت الله خامنه ای صحبت و حرکت کند و برنامه هایش را با توجه به اندیشه های وی تنظیم نماید. معتقد است که نیروهای سیاسی باید در تمام امور هماهنگ با ولی فقیه باشند. به قول او “پا به پای رهبری حرکت کنیم، نه عقب‌تر، نه جلوتر”. اما نیروهای دست راستی اصولگرا که با قالیباف رقابت دارند می گویند که این ادعای قالیباف گزاف است و او در مورد اصلاح طلبان با آقای خامنه ای فاصله داشته است.

رابطه با سپاه: با توجه به سابقه قالبیاف در سپاه و نیروی انتظامی، وی قاعدتا در سپاه نفوذ و پایگاه دارد و از این نظر میتواند آنها را با خود هماهنگ کند. اما میزان نفوذ وی دانسته نیست. مثلا، تعداد مواردی که نشریه صبح صادق، ارگان سیاسی سپاه، طی سال اخیر در مورد قالیباف نوشته زیاد نبوده هرچند که در تمامی موارد تصویر مثبت و تایید شده ای از وی ارائه کرده است. به اضافه، دانسته نیست که قالیباف چه تاثیری روی جهت سیاسی سپاه داشته و دارد. شاید، به عنوان مثال، قدرت سیاسی سپاه را افزایش دهد و یا در همین سطح نگه دارد. در شرایطی که ۲۰ درصد از نمایندگان مجلس از صفوف نظامی آمده اند حضور یک سپاهی سابق در راس قوه مجریه حائز اهمیت است. اگر قالیباف به ریاست جمهوری برسد، اولین سابقه دار نظامی است که در این سطح از قدرت سیاسی قرار می گیرد و قاعدتا زمینه ارتباط وسیعی را با سپاه فراهم می کند.

رابطه با اصولگرایان سنتی: نگاه اصولگرایان سنتی نسبت به قالیباف مثبت است. قالیباف در میان این جریان، که جناح حاکم کشور شناخته می شود، صاحب نفوذ ویژه است به نحوی که او را به عنوان یک رکن می شناسند. نماینده قالیباف در کمیته مرکزی جبهه متحد اصولگرایان عضویت دارد. رسالت، یکی از بلندگوهای این جناح، عموما تصویر مثبتی از قالیباف ارائه می دهد، به عنوان مثال، از تکیه قالیباف بر خرد جمعی در مدیریت می گوید و یا سخنانش را درباب اخلاق قابل ذکر می داند.

رابطه با روحانیون سنتی: قالیباف برای تقویت روابط خود با حوزه قم و مشهد فعال است و ملاقات هایی با برخی مراجع تقلید و علمای دینی طرفدار حکومت داشته. اما ایت الله مصباح یزدی جزو آنان نیست. قالیباف از جمله با ایت الله ها مکارم شیرازی، صافی گلپایگانی و شهرستانی ملاقات داشته است.

رابطه با جناح دولتی: رابطه گروه قالیباف و گروه احمدی نژاد جنگی است. جنگی که هم فرقه ای است (یعنی بر اساس منافع گروهی) و هم فکری (به معنای تفاوت روش در مدیریت). روزنامه دولتی ایران تا انجا پیش رفته که قالیباف را “دشمن شماره یک دولت” خوانده و دولت سعی کرده از قدرت شهرداری بکاهد و از جمله مدیریت مترو و شهر ری را از شهرداری تهران بگیرد. درگیری استانداری تهران با شهرداری تهران مداوم است و از قالیباف برای شرکت در کابینه دعوت نمی شود. قالیباف گفته که احمدی نژاد سریع و تند تصمیم میگیرد و همفکری و کار دسته جمعی کمتر از او دیده می شود.

رابطه با جناح راست غیر احمدی نژاد: گروه دست راستی هایی که با آقای احمدی نژاد همخوانی ندارند با قالیباف نیز روابطشان خوب نیست. جبهه پایداری که شاید نیرومندترین گروه این جرگه باشد طی چند سال اخیر مدام از قالیباف انتقاد کرده. از جمله تاکید داشته که ایت الله مصباح یزدی، پدرسالار جناح راست، درخواست های مکرر وی را برای ملاقات رد می کند و یا اینکه قالیباف درقبال جنبش سبز موضعی شفاف نداشته است. برخی منابع رسانه ای این جرگه، از جمله رجانیوز و کیهان، ادعا دارند که قالیباف با اصلاح طلبان شهرداری همکاری داشته و این کار “معنادار” است.

رابطه با اصلاح طلبان

رابطه قالیباف با اصلاح طلبان مانند برخی دیگر از اصولگرایان پرگماتیست نوسان داشته، یعنی همیشه قهرآمیز نبوده ولی پس از آخرین انتخابات ریاست جمهوری بحرانی شد.

برخی مفسرین رابطه قالیباف و اصلاح طلبان را “داستان دوری و دوستی” دانسته اند به این معنی که قالیباف در پی آنست که توجه اصلاح طلبان را جلب کرده و از یاری آنان و بخصوص پایگاه اجتماعیشان بهرمند شود اما در عین حال نمی خواهد بیش از انکه صلاح باشد به آنها نزدیک شود و بهانه به دست اصولگرایان تندرو بدهد. این مفسرین معتقدند قالیباف می تواند در مقام رئیس جمهور و در بازی قدرت سیاسی، فرصت هایی برای اصلاح طلبان ایجاد کند ولی احتمال اینکه نظام و شخص رهبر به او فرصت بدهند که یک رئیس جمهور قدرتمند باشد کم است. (۱)

مفسرین دیگر گفته اند که اگر قالیباف انتخاب شود می تواند به برقراری دمکراسی در ایران کمک کند چون وی “نظراتی که مغایر با دموکراسی‌خواهی باشد ندارد” و حتی هنگامی که نیروی انتظامی را درکنترل داشت آن را به عامل سرکوب مخالفین تبدیل نکرد. (۲)

کارنامه روابط میان اصلاح طلبان با قالیباف فراز و نشیب داشته و دارد. یکی از دوره هایی که در ارزیابی این کارنامه مکرر به آن اشاره می شود هنگامی است که قالیباف فرمانده نیروی انتظامی بود و اداره اماکن، وابسته به نیروی انتظامی، گروهی از نویسندگان و فعالان عرصه سینما را بازجویی و برخی از آنها بازداشت کرد. به ادعای برخی اصلاح طلبان نیروی انتظامی در آن موقع فعالیت اطلاعاتی علیه آنها انجام می داد.

پس از نا آرامی‌های کوی دانشگاه تهران در سال ۱۳۷۸، قالیباف همراه جمعی از فرماندهان سپاه نامه ای به محمد خاتمی رییس جمهور نوشتند و گفتند “تا کی خون دل بخوریم و با هرج و مرج و توهین، تمرین دمکراسی کنیم” و اینکه “کاسه صبر” لبریز شده و اگر دولت اقدام نکند اوضاع را تحمل نخواهند کرد. متعاقبا و در پی مذاکراتی که میان خاتمی و فرماندهان سپاه، به تشویق ایت الله خامنه ای، انجام گرفت قالیباف به فرماندهی نیروی انتظامی رسید. وی در آن نهاد تغییراتی فراوانی داد و از جمله فرمانده پلیس تهران را که در جریان خشونت کوی دانشگاه دست داشت از کار برکنار کرد

اما بعد از انتخابات جنجالی ۸۸، قالیباف طی گزارشی تعداد جمعیت معترضان خیابانی ۲۵خرداد را سه میلیون نفر برآورد کرد. وی همچنین گفت که این منازعه نتیجه “افراطی گری” بوده و هر دو طرف مقصراند. قالیباف گفت این مشکل را نمی توان با زور حل کرد و باید میانه روی را اساس قرار داد. به خاطر همین گفته ها، قالیباف از سوی دست راستی های اصولگرا مورد انتقاد قرار گرفت و متهم به همکاری با اصلاح طلبان شد.

پس از اینکه ایت الله خامنه ای در برابر اصلاح طلبان موضع گرفت، قالیباف فورا به خط وی پیوست. قالیباف از اولین کسانی بود که وقایع سال ۸۸ را فتنه خواند. در یک مورد گفت “آقایان کروبی و میرحسین موسوی هرچه در این دنیا دارند به برکت شهداست. اگر انقلاب، شهدا، امام، حکومت دینی و ولایت نبود اینها کجا بودند؟ ما این سؤال را از آنها داریم.”

از آن پس، قالیباف سعی کرده میان گروه های متفاوت اصلاح طلب تفکیک قائل شود. کسانی را که بقول خودش با “نیت فتنه” به میدان آمدند مجرم می شناسد و بازگشت آنها را به فعالیت سیاسی غیر ممکن می داند. اما همچنین گفته که بر اساس قانون اساسی و ضوابط باید به خواست مردم احترام گذاشت، “هر چند ما آنها را نپسندیم”.

قالیباف جنبش سبز را به معنای “نارضایتی بخشی از طبقه متوسط شهرنشین” تفسیر کرده که در “نتیجه تحریمهای اقتصادی به سرعت رشد کرده و مطالباتش برای آزادیهای سیاسی و اجتماعی بیشترشده است”. در مورد محمد خاتمی، گفته که خاتمی ملایم است ولی کند تصمیم می گیرد.

در انظار عمومی

برنامه انتخاباتی قالیباف که جهت جلب ارای عمومی تنظیم شده دو محور دارد: پیشرفت و عدالت. هر دوی این عبارات معنا دارند و به تبعیت از گفتمان های آقای خامنه ای در سیاست داخلی تهیه شده اند. قالیباف پیشرفت و توسعه را به معنای خدمت رسانی دولت تفسیر می کند و آن را به شکل تهیه لوازم زندگی، بخصوص مسکن، خدمات پزشکی و نظام فرهنگی می داند. او روش ارائه این خدمات را تربیت و اصلاح نظام مدیریتی عنوان کرده است.

قالیباف برای پیروزی در انتخابات باید دو گروه متفاوت اجتماعی را با خود همراه کند. اول، پایگاه و وفاداران سنتی حکومت که باید متقاعد شوند او به اصول رژیم پایبند و وفادار است و آنها را نمایندگی می کند. قالیباف این کار را با تاکید بر عنصر عدالت دنبال خواهد کرد، همان کاری که احمدی نژاد کرد. گروه دیگری که قالیباف باید جلب کند، طبقه متوسط مدرن شهری است. این کار احتمالا با تبلیغات مدرنیستی و بر محور گفتمان های تکنوکراتیک و بوروکراتیک دنبال خواهد شد. برنامه و ادبیات تبلیغاتی او در دوره های انتخاباتی گذشته بر مدرنیسم و توسعه تاکید فراوان داشت.

تصویری که قالیباف از خود نشان می دهد تصویری از یک مرد عمل است. مردی که به اصالت کار اعتقاد دارد. ولی مردی که سر سپرده ولایت و اصول انقلاب نیز هست و تجدد و مدرنیسم را در این راه می خواهد. مردی تحصیل کرده و فن سالار که می خواهد آرامش و رضایت مردم را فراهم کند تا، زیر نظر ولی فقیه، به سرمنزل مقصود برسند. اینکه این تصویر چقدر بر حسب ضروریات انتخاباتی تنظیم شده و چقدر می تواند در عمل اجرا شود فقط در طول زمان مشخص خواهد شد.

در انتخابات سال ۱۳۸۴ شعار قالیباف “زندگی خوب برازنده ایران” بود. فیلم انتخاباتی اش روایت یک خلبان ورزیده هواپیمای ارباس یعنی قالیباف است (که مدرک خلبانی خود را از فرانسه گرفته) و مسافرین را به امن به سر منزل مقصود می رساند. تنها جمله ای که قالیباف در آن فیلم میگوید به زبان انگلیسی است.

در افکار عمومی، قالیباف با پرونده دعوای سیاسی شناخته نمی شود و این برای او یک فرصت است. به جز درگیری هایی که میان قالیباف با اصولگرایان دست راستی وجود داشته خصومت آشکار دیگری نسبت به وی دیده نشده. جدل های اقتصادی و بوروکراتیک شهرداری تهران را هم تبدیل به دعوای سیاسی نکرده. به همین خاطر در نظر فرقه های سیاسی عنصر خطرناکی محسوب نمی شود.

اندیشه سیاسی

بجز کارنامه حرفه ای قالیباف، چند سند برای شناخت اندیشه سیاسی وی در درست است. اول، تز دانشگاهی اوست با عنوان “حکومت محلی” که در آن از انتقال قدرت سیاسی به حکومت های محلی و ضرورت برقراری “نظام نیمه متمرکز” در ایران دفاع می کند. در این کتاب مفهوم و ساختار دولت مرکزی و حکومت محلی از نظر تئوریک و همچنین در دوره معاصر، یعنی پس از انقلاب مشروطه، بررسی می شود. منبع دوم کتابی است با عنوان “ایران و دولت توسعه گرا” که در سال ۱۳۸۸ منتشر شد و در آن تلاش ایرانیان برای پیشرفت (در حکومت رضا شاه، محمد رضا شاه و جمهوری اسلامی) بررسی شده است. جمع بندی قالیباف این است که ترکیبی از هویت ملی، اندیشه اسلامی و توسعه اجتماعی می‌تواند زیربنای پیشرفت باشد. منبع سوم مقالاتی است درباب روابط با امریکا که در آن شرایط این رابطه را به گفتگو گذاشته. منبع چهارم، برنامه‌ای است تحت عنوان “پیشرفت و عدالت” که قالیباف با مشورت تیم پشتیبانی خود در سال ۱۳۹۰ تهیه کرد و ظاهرا برنامه کاری او برای دوران ریاست جمهوری است.

لشکر رسانه ای

در مقام شهردار تهران قالیباف قدرت رسانه ای دارد که نشانی از سودای سیاسی اوست. همچنین گفته می شود که سعی کرده به سازمان تبلیغات اسلامی نزدیک شود و از امکانات فراوان این ارگان تبلیغاتی محافظه کار بهره جوید. در لشگر تبلیغاتی محمد باقر قالیباف می توان به سکوهای زیر اشاره کرد.

سایت شخصی

سایت شفاف

سایت فرارو

سایت تهران امروز

سایت همشهری آنلاین

سایت شهرداری تهران

سایت فردا

سایت تهران فردا

سایت هوادار

یاران اردبیلی دکتر قالیباف

مرد عمل

سایت متفا، یاران دکتر قالیباف

و همچنین:

شبکه نور

وبلاگ بی همتا

وبلاگ دانشجویان حامی دکتر قالیباف

وبلاگ قالیباف بی همتا

پرتال هواداران دکتر قالیباف

وبلاگ سرباز رهبری

وبلاگ هواداران اردبیلی قالیباف

هواداران دکترقالیباف درمازندران

هواداران دکتر قالیباف از شمال تهران

عاشقان قالیباف

طرفداران دکتر قالیباف در استان زنجان

زیرنویس

۱ – آرش غفوری، “اصلاح طلب خوب، اصلاح طلب مرده نیست”، سایت امروز

۲ – صادق زیباکلام، “اصلاح طلبان در انتخابات ۹۲ از قالیباف حمایت کنند”، سایت رجانیوز

منبع: روز