آئین یلدا را به شما خجسته باد و شاد باش می‌گویم

وطن به خاک تو سوگند و سخت سوگندی
اسیر عشق تو حاشا هراسد از بندی


هم میهنان ارجمندم،
فرارسیدن کهن جشن و آئین یلدا را به شما خجسته باد و شاد باش می‌گویم. یلدا، میلاد خورشید مهر افروز و پر فروغ است، که شبان دیجور را روشنایی و گرما، زندگانی و امید می‌بخشد. در فرهنگ پر بار نیاکان نیک اندیش ما در حوزه فرهنگ و تمدن ایرانی، یلدا نمادی گردید، تا به باشندگان این دیار نور بخشد، که شبانه‌های ستم پیشگی و نادانی، هرچند دیرپا، اما نامانا هستند، ایزد مهر و پیمان بر اهریمن دروغ و ناراستی چیره می‌گردد و امید و تلاش کوشندگان روشنایی جوی به بار می‌نشیند.

یلدای سال ۹۲، همزمان با آغاز سی و پنجمین سال از دوران محکومیت حبس ابدم می‌باشد. محکومیتی که در چنین روزهایی در سال ۱۳۵۸ به ناروا بر من تحمیل گردید و موجب شد تا بیست و هفت سال را بی وقفه در زندان بگذرانم و پس از آن به مرخصی استعلاجی فرستاده شدم، بدون آن که درخواست اعاده‌ی دادرسی‌ام پاسخی گرفته باشد.

در این مدت کوشیدم تا به وظیفه‌ی ملی‌ام، در مسیری دیگر که فراهم بود عمل کنم و آن آگاهی بخشی به هموطنان بود. چه زمانی که در نهضت مقاومت ملی بودم، چه زمانی که همراه مهندس مهدی بازرگان گام بر‌می‌داشتم، چه برهه‌ای که به عنوان یک دولت‌مرد در کابینه‌ای که پس از انقلاب ۵۷ تشکیل شده بود ایفای نقش کردم، و چه برهه‌ای طولانی که در زندان در برابر انواع فشارهای روانی و جسمانی مقاومت می‌ورزیدم، کوشش‌هایم همه در یک مسیر معنا می‌یافت و آن تلاش برای منافع ملی، آزادی و استقرار حاکمیت قانونی مردم‌سالارانه و نفی تبعیض و بی عدالتی در همه ابعاد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بود. در مدتی که به منظور مداوای بیماری‌های متعدد و صعب العلاج ناشی از دوران حبس، خارج از زندان به سر می‌بردم نیز همین مسیر را با آگاهی بخشی و ارائه تحلیل های سیاسی – اجتماعی پیرامون بحران‌های آسیب‌زای تاریخ معاصر ایران به ویژه پس از انقلاب ۵۷، پیمودم، که محصولش کتاب‌ها و نوشتارهایی است که شماری از آن‌ها در اختیار هموطنانم می‌باشد.

بیماری‌های جسمانی ناشی از سال‌های زندان که پیگیری‌های درمان آنها تا به امروز ادامه دارد، هیچگاه خللی در تصمیم و اراده‌ام، در راهی که آگاهانه انتخاب کردم، پدید نیاورده است. هرچند کالبد دردمندم را رنجور و خسته ساخته، اما خداوند را سپاسگزارم، که به پیمان با ملت و میهنم دل‌استوار و وفادار مانده‌ام و توش و توان خود را در زندگانی وقف آنان ساخته ام.

بازداشت دوباره در سال ۷۷ پس از مصاحبه‌ای رسانه‌ای و افشاگری از شمه‌ای از آنچه در زندان‌های دوران اسداله لاجوردی از نزدیک تجربه کرده بودم، رخ داد و مدتی بعد نیز همسرم دستگیر شد و پس از مدتی آزاد گردید، اما تا به امروز هیچ دادگاهی برای رسیدگی به این بازداشت‌ها و محاکمه‌ای قانونی و اجازه دفاع به گونه‌ای علنی با حضور وکیل تشکیل نگردیده است.

در این دوران که بر من گذشت، شاهد ناگواری‌های بسیاری در میهنم بودم. از جنگ تحمیلی و دفاع میهن‌پرستی هشت ساله در برابر متجاوزان، که پاک‌ترین فرزندان این مرز و بوم را به شهادت رساند، تا زندان و اعدام‌هایی که در دهه شصت برای مخالفان و منتقدان سیاسی و اجتماعی و دگر اندیشانی که برخی از آنان اگر هم از مرگ رهیدند از بسیاری مواهب زندگانی محروم گردیدند. پس از آن نیز تحول‌های آرام و در مواردی رو به رشد را شاهد بودم، که با سر کار آمدن دولتی واپسگرا، دستاوردهایش مورد تهدید قرار گرفت و دوباره عزم ملی ایرانیان برای تغییر در سیاست های داخلی و خارجی بروز یافت.

نکته‌ی شگرف اینجاست که امروزه دولت منتخب ملت – البته در انتخاباتی که شرایط یک انتخابات دموکراتیک را نداشت، ولی ملت ایران هوشمندانه به برنامه‌هایی که با آشتی ملی، باز شدن فضای سیاسی – فرهنگی، نقد پوپولیسم دولت پیشین و صلح طلبی در فضای بین‌المللی همسو بود رای دادند – مورد حمایت همه جانبه‌ی حاکمان است. دولتی که مذاکره با آمریکا، پیمودن روش‌های دیپلماتیک و صلح جویانه، آشتی با دنیا، پرهیز از شعارگرایی و تنش افزایی در روابط بین‌الملل، جزو برنامه‌هایش می‌باشد، شاهدیم که چگونه این برنامه‌ها به عنوان اعتدال و تدبیر مورد تشویق و حمایت است.

اما به یاد داشته باشیم، که در ۱۳۵۷، دولت موقت به نخست وزیری مهندس بازرگان به پیروی از منش سیاسی ملی‌گرایانه‌ی دکتر محمد مصدق، استقلال طلبی را در بیگانه هراسی و دشمن آفرینی در فضای بین‌المللی نمی‌دید، بلکه حفظ منافع ملی را در گرو سیاستی مدبرانه می‌جست که مواضع ایران را در عرصه جهانی تحکیم بخشد و حقوق ایران را در فضایی مسالمت آمیز و با روندی حقوقی پیگیری نماید.

چه اجرای مفاد قراردهایی که با کشورهای مختلف از جمله ایالات متحده آمریکا مطرح بود، آزادسازی حساب‌های مسدود، استرداد اموال، وصول طلب‌های ناشی از وام‌های داده شده به برخی کشورها و... همه و همه در راستای احیای حقوق ایران و منافع ملی‌اش بود، که تنها در فضایی تنش زدوده و گفت و شنودی دیپلماتیک و پیگیری از طریق ساز و کارهای حقوق بین‌الملل امکان پذیر بود و من این افتخار را داشتم که در کنار و با نظارت مهندس بازرگان، در این راستا به مذاکره با دولت‌های مختلف بپردازم و گام‌هایی بردارم.

دریغا پیش از آنکه این تلاش‌ها را به ثمر برسانیم، به تهمتی ناروا، به ویژه برای انسانی ملی‌گرا، گرفتار شدم و بدون آنکه روند قضایی عادلانه‌ای به این تهمت در چهارچوبی حقوقی رسیدگی کند، به ناروا به حبس ابد غیر قابل تغییر محکوم و گرفتار گردیدم، که تا به امروز این بی اخلاقی تاریخی نه تنها زندگانی فردی من، که مصالح ملی را دچار لطمه‌های جبران ناپذیری ساخته است. باری، این روزگار گذشت، اما امروزه خرسندم، آن چه را که سی و پنج سال پیش خِرد‌ورزانه و آشتی جویانه گفتیم و نشنیدند، به جبر روزگار امروز دنبال می‌کنند، هرچند بهای سنگین آن را مُلک و ملت پرداخته‌اند، ولی امید هست، که نسل جوان، آینده‌سازان این میهن، با فراست و درایت و نیز با تلاش و دانش‌ورزی و آگاهی یافتن و آگاهی سازی و همچنین با حساسیت اجتماعی، مانع از باز تولید چنین چرخه‌های فاجعه باری در کشورمان گردند. ایدون بادا.

عباس امیرانتظام
۲۸ آذرماه ۱۳۹۲




تنها مطالب و مقالاتي که با نام جبهه ملي ايران - ارو‌پا درج ميشود نظرات گردانندگان سايت ميباشد .