دستاورد مذاکرات ژنو در گفتگو با کوروش زعیم

دیپلمات‌ها جایگزین لات‌ها شده‌اند


مذاکرات دو روزه ایران و کشورهای ۱+۵ در ژنو در حالی پایان یافت که طرف های شرکت کننده در ژنو، این دور از مذاکرات را مفید و مثبت ارزیابی کردند. ایران بسته پیشنهادی جدیدی را با عنوان پایانی برای یک بحران غیرضروری، آغازی برای افق‌های جدید به ۱+۵ ارائه داد که به گفته عباس عراقچی، معاون وزیر امور خارجه ایران واکنش اولیه مذاکره‌کنندگان گروه ۱+۵ به پیشنهاد ایران “خوب” بوده است.

کوروش زعیم معتقد است: “تیم مذاکره کننده ایرانی، برخلاف لاتها و بیسوادهایی که در هشت سال پیش فرستاده می شدند، هم تیم توانایی است و هم به قصد حل بحران و رفع تحریم ها به ژنو رفته است. از سوی دیگر، سیاست امریکا و غرب هم به دلیل ارزیابی جدید از موقعیت ژئوپولیتیک ایران در منطقه، نسبت به ایران چرخش کرده است. به همین دلیل می توان این دور از مذاکرات گروه ۱+۵ را، برخلاف مذاکرات زمان خاتمی، که ایران کوتاه آمد ولی غرب آمادگی تعامل با ایران را نداشت، پنجره تازه ای به سوی همکاری های متفابل  در راستای برون رفت از بحران به شمار آورد.

 متن کامل گفتگوی “راه دیگر” با کوروش زعیم، پژوهشگر و عضو شورای مرکزی جبهه ملی ایران در خصوص چشم انداز آینده روابط ایران و غرب در پی می آید:

آقای زعیم بعنوان نخستین پرسش بفرمایید ارزیابی شما از مذاکرات دو روزه ایران و گروه ۱+۵ در ‍ژنو چیست؟ آیا این مذاکرات را می توان آغاز دوره تازه ای در تعاملات دو طرف در نظر گرفت؟

این دوره مذاکرات با گروه ۱+۵ برای ایران بسیار سرنوشت ساز است. آقای روحانی می داند که وقت زیادی ندارد، زیرا کشور وقت زیادی ندارد. افزون بر احتمال اینکه خطر حمله نظامی یا آشوبهای داخلی تحریک شده از خارج ممکن است بار دیگر بر ما سایه بیاندازد، اقتصاد ایران با ضریب رشد منفی ۴/۵ درصد در حال سقوط آزاد است، تورم بالای ۴۰%، بیکاری در بالاترین سطح در تاریخ ایران، و نیمی از مردم کشور زیر خط فقر هستند.  خزانه تهی است، صنعت و کشاورزی نفس های آخر را می کشند، تولید و صادرات نفت در پایین ترین سطح در نیم قرن اخیر، و درآمد ارزی کشور ناچیز و دسترسی مستقیم به همین ارز ناچیز هم ناممکن است. هشتصد میلیارد دلار درآمد کشور توسط دولت گذشته بر باد رفته و هشتصد میلیار دلار سرمایه و دهها هزار از نخبه ترین جوانان و مغزها از کشور گریخته اند.

بنابراین، باور دارم که تیم مذاکره کننده ایرانی، برخلاف لاتها و بیسوادهایی که در هشت سال پیش فرستاده می شدند، هم تیم توانایی است و هم به قصد حل بحران و رفع تحریم ها به ژنو رفته است. از سوی دیگر، سیاست امریکا و غرب هم به دلیل ارزیابی جدید از موقعیت ژئوپولیتیک ایران در منطقه، نسبت به ایران چرخش کرده است. به همین دلیل می توان این دور از مذاکرات گروه ۱+۵ را، برخلاف مذاکرات زمان خاتمی، که ایران کوتاه آمد ولی غرب آمادگی تعامل با ایران را نداشت، پنجره تازه ای به سوی همکاری های متقابل  در راستای برون رفت از بحران به شمار آورد.

پس از اتمام مذاکرات برای اولین بار بیانیه مشترکی منتشر شد و طرف های شرکت کننده در ژنو، این دور از مذاکرات را نسبت به مذاکرات گذشته بسیار مفید و جدی ارزیابی کردند چه مسائلی این دور از مذاکرات را با دوره های پیش متفاوت کرده است؟

تفاوت این دور مذاکرات با دورهای پیشین، تغییرات چشمگیر شرایط ایجاد شده برای هر دو سوی مذاکرات است. در شرایط پیشین، جناح های قدرتمندی در غرب، مانند نومحافظه کاران تندرو امریکا (تی پارتی) که از قدرت اقتصادی عظیمی برخوردارند، لابی قدرتمند اسراییل در امریکا و بریتانیا و فرانسه، جناح تندرو اسراییل، مانند حزب لیکود به رهبری نتانیاهو و حزب ایسراییل بتنیو به رهبری آویگدور لیبرمن، و جناح بسیار کوچک و منزوی خاخام های تندرو تلمودی که خواهان نابودی کامل ایران هستند و ایجاد جنگهای داخلی را چاره ساز می دانند، همگی تلاش می کردند که یا امریکا را وادار به حمله نظامی به ایران بکنند و یا با ایجاد و دامن زدن به اختلافات قومی و مذهبی و زبانی، کشور را به آشوب و جنگهای مذهبی و تجزیه طلبی بکشانند. لازمه این کار نابود کردن اقتصاد، بالابردن سطح نارضایتی مردم تا حد استیصال، رواج اعتیاد و فساد اداری و گسستن زمینه های همبستگی اجتماعی بود. دولت آقای محمود احمدی نژاد در طی هشت سالی که به کرسی قدرت نشانده شده بود، تلاش خستگی ناپذیری در این راستا کرد، ولی هرچند که کشور را در همه این زمینه ها به سقوط و نابودی نزدیک کرد، ولی به علت قدرت ریشه ای اقتصادی ایران و توانایی مقاومت فرهنگ ایرانی در برابر تهاجم، به موفقیت نهایی نرسید.

آقای اوباما و تیم او که باور دارند بحران های جهانی را می توان با تدبیر و مذاکره حل کرد، در دور اول ریاست جمهوری خود که دست دوستی هم به سوی ایران دراز کرد، مواجه با دولتی در ایران بود که از سوی جناح های تندرو جهانی تشویق وتایید می شد. هر چند اوباما در برابر فشار برای حمله به ایران با زدن به نعل و به میخ، وقت خرید و جلوی اسراییل را هم گرفت، ولی به علت اینکه می دانست اگر زیاد سرسختی نشان دهد جلوی انتخاب مجدد او گرفته خواهد شد، راه میانه را در پیش گرفت. اکنون اوباما در دور دوم ریاست جمهوری خود، که از اکثریت در سنای امریکا و حتا همراهی اکثریت خردمند جمهوریخواهان مجلس نمایندگان هم برخورار است، می تواند با قاطعیت آن انتظاری را که مردم ایران از او داشتند و شعار “با آنهایی یا با ما؟” سر می دادند پاسخ بدهد.

با این تغییر رویکرد، بسیاری از تبلیغات منفی و تجزیه گرایانه و توهین و تحریف تاریخ و فرهنگ ایران (مانند فیلم ۳۰۰، مقاله هایی چون در اشپیگل و ایندیپندنت و نشنال جئوگرافیک و گوگل و تغییر نام خلیج فارس و غیره) نه تنها فروکش کرد، که به تبلیغات مثبت درباره تاریخ کهن و فرهنگ ملی ایران گرایید، و حتی همسایگان پرمدعای ما ساکت شدند. جناح جنگ طلب اسراییل منزوی شد و کشورهای همسایه ای که علیه یکپارچگی ایران توطئه می کردند، شاهد آثار گرفتاری های داخلی خود شدند. شکست اخیر نومحافظه کاران با گروگانگیری بودجه امریکا در مخالفت با اوباما، به باور من، بخاطر طرح بیمه های اجتماعی نبود، بلکه برای تنبیه اوباما به علت مقاومت در برابرجنگ طلبان بود. مخالفان سیاست دولت اوباما، که منافعشان در جنگ است، آدم هایی بسیار خشن و بیرحم هستند، و اوباما باید مراقب باشد که به سرنوشت جان کندی مبتلا نشود.

به نظر شما فضای چالشی مذاکرات می تواند به یک فضای مبتنی بر منافع مشترک تغییر کند؟ لازمه این تغییر چیست؟

برداشت من این است که هر دو سوی مذاکرات به نیاز و اهمیت همکاری، بویژه برای حل مسائل سوریه و عراق و لبنان، پی برده اند. حضور و دخالت بیش از حد ونسنجیده ایران در سوریه، کشورهایی مانند عربستان و امارت و قطر را واداشت که در رقابت با ایران، گروههای خشن جهادی و آدمکش های القاعده، و حتی وسایل جنگ شیمیایی  را به آنجا بفرستند و با پول و اسلحه پشتیبانی کنند. نتیجه آن، مرزبندی های مذهبی و کشتن آرزوی مردم سوریه برای رهایی از دیکتاتوری خانواده جنایت پیشه اسد بود. بیش از یکصد و بیست هزار نفر درسوریه فدای عمدتا این گروههای جهادی و رژیم بشار اسد شده اند، و مبارزه حق طلبانه مخالفان رژیم اسد به حاشیه رانده شده است. امریکا و اتحادیه اروپا اگر به سوریه حمله می کردند، شکی نیست که بشار اسد شکست می خورد و سپاه پاسداران هم خود را از سوریه بیرون می کشید؛ آنگاه میدان به دست القاعده و دیگر گروههای تبهکار می افتاد و آنها یک پایگاه مهم را در نزدیکی اسراییل و اروپا بدست می آوردند. اگر کماکان هیچ دخالت نمی کردند، این احتمال میتوانست باشد که جمهوری اسلامی با پشتیبانی روسیه، مخالفان و تبهکاران القاعده را یکسره سرکوب و بشار اسد را تثبیت کند. در هر دو سناریو غرب بازنده می بود و تنها گزینه حمله نظامی آنها به ایران باقی می ماند. حمله هوایی به ایران، واکنش ایران را با کمک سوریه و حزب الله و شاید حماس یا جناحی از حماس به اسراییل در پی می داشت. نیروهای عرب از فرصت استفاده کرده به خوزستان و بوشهر حمله می کردند، دیکتاتور فاسد باکو با کمک پنهانی ترکیه به آذربایجان تجاوز می کرد. القاعده پاکستان بلوچستان را هدف قرار می داد، ایران در همه جا واکنش نشان می داد و کل منطقه  در آتش جنگ و خونریزی و بی ثباتی فرو می رفت که پایان محاسبه شده ای بر آن متصور نمی بود. در چنین جنگی درست است که اسراییل می توانست ضربه های کاری به توان نظامی ایران بزند، ولی در برابر موج انسانی حمله زمینی از لبنان و سوریه و غزه و “داوطلبان” ایرانی ناتوان می بود و جمعیت اسراییل ضربه مهلکی را متحمل می شد و به احتمال قوی موج مهاجرت یا فرار از اسراییل آغاز می شد.

در ایران هم جمهوری اسلامی در این گیر و دار سقوط خونینی را تحمل می کرد و کشور به دست گروههای قومی و مذهبی انتقامجو می افتاد و ملوک الطوایفی مشابه پیامد حمله عرب به ایران تکرار می شد. اگر افغانستان و عراق پس از یک دهه جنگ هنوز بی ثبات و دچار فعالیت های گروههای تبهکار مذهبی و غیرمذهبی هستند، تصور کنید در ایران پهناور چه می تواند رخ دهد. کمترین آن، حمله های تروریستی یا نظامی به تاسیسات نفتی و گازی ایران و همچنین با برنامه ریزی ایران در عراق، قطر، عربستان و امارات و باکو می بود. تمام منطقه در بی ثباتی و حکومت گروههای تبهکار و تروریستی فرو می رفت. شما سوریه را در ابعاد تمامی منطقه خاورمیانه تجسم کنید که هیچ قدرتی در جهان قادر به آرام کردن آن نمی بود و آثار منفی آن به سراسر جهان، بویژه کشورهای غربی، سرایت می کرد.

چنین سناریویی را هیچکدام از طرفین خواهان نبودند. بنابراین، خردمندان همه کشورهای درگیر تصمیم گرفتند عاقلانه رفتار کنند و دوستی دشمن خود در راه حفظ منافع طرفین بکار ببرند تا هیچ کس در این میان بازنده میدان نباشد.

حرکت تندروهای ایران و آمریکا می توانند چشم انداز مثبت مذاکرات را از بین ببرد؟

هر دو گروه برای آینده ایران بسیار خطرناک هستند. فعلا که تندروان امریکا واسراییل یک عقب نشینی اجباری ولی تاکتیکی کرده اند. تندروان ایران هم به درون بطری جادو برگردانده شده اند، ولی در بطری باز است. سرعت عمل دو طرف کلید موفقیت است، که خودشان هم این را درک کرده اند و دیگر دفع الوقت نمی کنند.

نظرتان در مورد اظهارات نمایندگان مجلس در مورد لزوم تصمیم‌گیری قوه مقننه درباره پروتکل الحاقی چیست؟

این درست است که پروتکل را تا مجلس تصویب نکند به صورت قانون در نمی آید. همین پروتکل در زمان دولت خاتمی امضا شده، ولی به علت مخالفت تندروان به مجلس نرسید. این بار هم به نمایندگان این مجلس نمی رسد. انتخابات بعدی مجلس در اسفندماه صورت می گیرد و امیدوارم که این بار دستکم چند تا آدم حسابی و باسواد وارد مجلس شوند.

با توجه به شرایط بحرانی داخل کشور این مذاکرات می تواند نهایتا منجر به رفع یا کاهش تحریم ها شود؟

من در مصاحبه ای چند روز پیش گفتم که گام اول، آزادسازی دارایی های بلوکه شده ایران است. خوشبختانه امروز خواندم که امریکا این برنامه را پیش رو گذاشته است. از آنجا که دولت امریکا طرف اصلی مذاکره با ایران است، می تواند بخش عمده ای از تحریم های اقتصادی را رفع کند. از ۳۶ فقره تحریمی که از سال ۱۹۷۹ تا کنون وضع شده، نیمی از آنها را دولت امریکا برقرار کرده و از این ۱۸ فقره نیمی از آن را شخص رییس جمهوری میتواند بردارد. اگر همین ۹ تحریم برداشته شوند، یخ اقتصاد ایران آب می شود. از تحریم های دستگاه اجرایی امریکا، ۹ فقره باید با تایید کنگره برداشته شود، که کمی زمانبر است. کنگره امریکا خودش هم ۱۰ تحریم علیه ایران وضع کرده که توافق برای لغو آنها کار آسانی نیست و ماهها و شاید تا دو سال طول بکشد. پارلمان اروپا هم ۴ تحریم وضع کرده که لغو آنها کمی آسانتر از کنگره امریکا خواهد بود؛ چهار تحریم هم آنهاست که شورای امنیت در دوران ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد وضع کرده که تصور می کنم رفع آنها باید با پیشنهاد سازمان انرژی اتمی وارد دستور کار شود. در هر حال امیدوارم که این صد تا عاقل بتوانند سنگی را که به چاه انداخته شده بیرون بکشند.

رایزنی ها و گفتگوهای محرمانه و دور از چشم رسانه ها تا چه حد در شکل گیری ارتباطات مستقیم دو کشور و روند مثبت مذاکرات موثر است؟

من باور دارم که همین سیاست محرمانه نگه داشتن تماس ها و توافق ها و مذاکرات، که فرصت سنگ اندازی و جنجال و هوچیگری را از هر دو گروه مخالف در ایران و امریکا می گیرد، منجر به موفقیت های نخستینی شده است. همین روش باید ادامه پیدا کند تا پیمان نهایی امضاء شود، که البته اگر با لغو شماری از تحریم های اقتصادی از سوی امریکا همراه شود، دهان خیلی ها را در ایران خواهد بست. 



تنها مطالب و مقالاتي که با نام جبهه ملي ايران - ارو‌پا درج ميشود نظرات گردانندگان سايت ميباشد .