گفتگوی رادیو فردا (بهروز کارونی) با کورش زعیم

هیچ حکومتی نمی‌تواند از عهده جنبش دانشجویی برآید


 
شانزده آذر و تاثیر آن بر فضای سیاسی ایران

پیشینه واقعه روز ۱۶ آذر به ۶۰ سال پیش باز می‌گردد، روزی که سه دانشجو به نام‌های مصطفی بزرگ نيا، عضو کميته مرکزی سازمان جوانان حزب توده، مهدی شريعت رضوی از کادرهای سازمان جوانان حزب توده و احمد قندچی از طرفداران جبهه ملی، در داخل دانشگاه و توسط سربازان کشته شدند

پرسش: کورش زعیم،‌ عضو شورای مرکزی جبهه ملی در داخل ایران، در گفت‌وگو با رادیوفردا به این پرسش که چرا چنین برخوردی با دانشجویان صورت گرفت پاسخ می‌دهد:

کورش زعیم۱: در دوران جنبش ملی شدن نفت که به علت به چالش کشیده شدن یک قدرت جهانی که حدود یکصد و پنجاه سال ذهن ملت ایران را آزار داده بود، و این جنبش برای مردم ایران غرورآمیز بود، گرایش دانشجویان به این جنبش ملی یعنی جبهه ملی و حزب‌های وابسته، هواداران حزب توده را که سلطه یک کشور بیگانه دیگر را که هم در دو جنگ فراموش نشدنی ملت ایران را تحقیر کرده بود و هم بخشی از سرزمین ما را اشغال کرده بود تبلیغ می کرد، به حاشیه راند. با بدنام و منفور شدن حزب توده گرایش ملی گرایی که نماد آن دکتر مصدق بود، در دانشجویان بسیار گسترده شد.

پس از کودتای ۲۸ مرداد، جامعه دانشجویی ایران که از پیروزی دوباره نفوذ بیگانه سرخورده شده بود، مانند دیگ بخاری در انتظار انفجار بود. در روزهای منتهی به ۱۶ آذر  ۱۳۳۲، دو  رویداد مهم چامعه دانشجویی را آشفته کرده بود. یکی آغاز محاکمه دکتر مصدق در دادگاه نظامی و گفتار توهین آمیز دادستان نظامی خطاب به مصدق، که به اعتراض شدید دانشجویان منجر شد و دیگری اعلام بازگشایی سفارت و تجدید روابط با انگلستان. زخم سرخوردگی دانشجویان از کودتا را که هنوز تازه بود،  این رویدادها پاشیدن نمک روی زخم بود. رویداد دیگری که دانشجویان را بخشم آورده بود خبر برامه نصب تندیس شاه در جلوی ورودی دانشگاه بود.

دانشجویان که از ۱۴ آذر آغاز به اعتراض و شعار دادن پرداخته و روز پانزدهم آذر را روز اعتصاب و اعتراض به محاکمه دکترمصدق و تجدید رابطه با انگلستان اعلام کرده بودند. تظاهرات باشکوهی در دانشکده فنی و دانشکده علوم  دانشگاه تهران با شعار «مصدق پیروز است» و شعارهای تند علیه شاه و تجدید رابطه با دولت انگلیس سر دادند.

روز شانزدهم آذر دانشگاه آرام و شرایط معمولی بود، ولی هنگامی که دانشجویان سر کلاس‌های درس بودند، ناگهان نیروهای ارتش و گارد شاهنشاهی  وارد دانشگاه شدند و به مانور پرداختند. چند نفر از پنجره کلاسها به مسخره کردن سربازان پرداختند ولی به علت نگرانی از قصد آنها از کلاسها بیرون آمدند و از ساختمان خارج شدند یا به زیرزمین رفتند. سربازان وارد دانشکده فنی شدند و به تیراندازی هوایی و زمینی پرداختند.  سه نفر از دانشجویان که فرصت فرار پیدا نکرده بودند پشت ستونهای دانشکده پنهان شدند که به دستور افسر فرمانده از شت ستونها بیرون آمدند و بی‌درنگ به رگبار مسلسل بسته شدند۲. این سه نفر کشته شدند و شمار زیادی زخمی شدند.

ورود سرابازان به دانشگاه یک معما بود، زیرا دانشچویان آن روز اعتصاب را شکسته و ساکت بودند و سر کلاسها حاضر شده بودند. بعدا مشخص شد که چون ريچارد نيکسون قرار بود روز هجدهم آذرماه به ايران بيايد،‌ می خواستند دانشجويان را بترسانن؛،‌ چون رژيم از اعتراض‌ دانشجويان می‌ترسيد و از آن حساب می‌برد به اين دليل که دانشجويان می‌توانستند مردم را بسيج و خيابان‌ها را پر کنند.

پرسش: تاثير اين حادثه بر فضای سياسی ايران چطور بود؟

کورش زعیم: اصل علت اينکه نظام، يعنی حکومت ايران، در آن موقع از دانشجويان حساب می‌برد اين بود که دانشجويان آن موقع در بسيج مردم، از جمله در دوران ملی شدن نفت، خيلی موثر بودند.
 
البته دانشجويان آن زمان دو بخش بودند؛ برخی‌ عضو حزب توده بودند چون قديمی ترين حزب سياسی بعد از پايان جنگ بود و برخی ديگر عضو جبهه ملی و سازمان‌های وابسته به جبهه ملی بودند و اين دو هميشه در تظاهرات در تعارض با هم بودند، ولی به هر حال می‌توانستند مردم را بسيج کنند. به ويژه بعد از اينکه مصدق نهضت ملی را جان داد و جريان ملی شدن نفت به وجود آمد و مصدق محبوب ملت شد، دانشجويان بيشتر به مصدق و نهضت ملی گرايش پيدا کردند و به عنوان يک نيروی بالقوه تاثيرگذار مردمی مطرح بودند.
 
آن موقع هم دانشجويان، چون تعدادشان کم بود، احترامشان بين مردم عادی بيشتر بود و قشر باسواد دانشگاهی با يک فاصله از ميانگين مردم تلقی می‌شدند. بنابراين رژيم شاهنشاهی متوجه ميزان تاثيرگذاری دانشجويان بود و می دانست که حرکت آنها می‌تواند باعث تغييراتی در ذهنيت مردم شود

پرسش: فعاليت دانشجويی از دهه ۴۰ به بعد چگونه بود؟‌ 
 
کورش زعیم: از آن پس، دانشجویان، بویژه در همراهی با نیروهای ملی، مانند جبهه ملی ایران و نهضت مقاومت ملی، نبض تپنده  مبارزه بودند. آنها در جبهه ملی خيلی فعال بودند. بيشتر تظاهرات را آنها اداره می‌کردند که نخستین تظاهرات قابل ملاحظه در سال ۱۳۳۹، در میدان جلالیه (پارک لاله کنونی) بود. تا اينکه بعد از سال ۴۲، که فشار خفقان خيلی شديد شده بود، و خيلی از دانشجويان دانشگاه‌ها حتی چند تن از درون جبهه ملی به کار مخفی و زير زمينی گرايش پيدا کردند.

در دهه ۵۰، بسیاری دانشجويان به گرايش‌های چپ پيوستند و زيرزمينی شدند و این آغاز تشکيلات چريکی و مسلحانه بود. سه نفر از جوانان جبهه ملی ایران هم که سازمان مجاهدين خلق را تاسيس کردند،‌ به بهانه اینکه جبهه ملی به اندازه کافی علیه دیکتاتوری انقلابی عمل نمی کند، از جبهه جدا شده بودند.

دانشجویان در انقلاب ۵۷ هم تاثیرگذار و از پیشرانه‌های جریان انقلاب بشمار می رفتند.
در انقلاب ۵۷ هم بسيار موثر بودند. آنها هم بسيج کننده بودند و هم عملیاتی. برخی‌شان به جريان انقلاب و سرکوب ملحق شدند، که البته بعدا خودشان هم سرکوب شدند. دولت و حکومت جديد هم چون می‌دانست آنها چقدر موثر بودند و می‌توانستند باشند،‌پس از تثبيت پايه‌های خود، آنها را شديدا سرکوب کرد که داستانش را همه دنيا می‌دانند که چطور  سرکوب و اعدام و قتل عام شدند.

پرسش: جنبش دانشجويی در سال‌های اخير چه وضعيتی داشته است؟

کورش زعیم: دولت اصلاحات محمد خاتمی جان دوباره‌ای به فعالیتهای مدنی و سیاسی دانشجویی بخشید. نیروی دانشجویی بصورت اعتراض‌های پراکنده دوباره جان گرفت. حکومت برای کنترل نیروی دانشچویی و خنثی کردن جنبش‌های دانشجویی مخالف نظام اقدام به ساماندهی انجمن‌های اسلامی دانشجویی تحت کنترل خود کرد. ولی بدنه دانشجویی که از روند سیاسی کشور بشدت ناراضی بود و در آستانه تعطیلی فله‌ای روزنامه‌ها به بهانه اعتراض به توقیف روزنامه سلام به گردهمایی پرداختند که در ۱۸ تیر ۱۳۷۸ با واکنش بسیار شدید نیروهای امنیتی و حمله خونین به کوی دانشگاه و کشته و زخمی شدن شمار ی از دانشجویان شد.

تلاش نظام برای خنثی کردن جنبش‌های دانشجویی و تحت کنترل درآوردن محيط هاي دانشگاهي و جلوگیری از فعاليت هاي سياسي و موضع گيري در برابر حکومت موفقیت پيدا نکرد . ساختن انجمن هاي اسلامي [موازي] براي اينکه بتواند اينها را از نظر مالي و غيره زير پوشش خودش نگه دارد هم موفقیتی به دست نياورد، و بزودی اکثريت انجمن‌ها تبديل شدند به جرياني که بالاخره در قالب تحکيم وحدت توانستند يک نيروي موثر مخالف را در دانشگاه‌ها به وجود بياورند. تلاش مجدد دستگاه حاکمیت براي متلاشي کردن تحکيم وحدت هم به جايي نرسيد و ایجاد نيروهاي موازی مانند تحکیم وحدت طيف شيراز هم نتوانست نيرويي باشد که قدرت چالش کردن با اکثريت را که طيف علامه خوانده می شد به دست بياورد.

به نظر من،‌حرکت دانشجويی در سال‌های اخير به رغم برخوردهاي تندی که با آنان صورت گرفت،‌ گسترده تر و قدرتمند‌تر شده است. يکی از دلايل آن اين است که تعداد دانشگاه‌ها و تعداد دانشجويان بسیار بيشتر شده است. ضمن اينکه برخلاف زمان شاه که شما هيچ دسترسی به هيچ رسانه‌ای يا اطلاعاتی نداشتيد، اکنون گسترش امکانات رسانه‌ای به ويژه در جهان مجازی به دانشجويان اجازه داده است که بتوانند بيشتر فعاليت کنند و نارضايتی و ديدگاه‌های خود را مطرح نمایند و به اين ترتيب نيز شمار بيشتری از ايرانيان را چه در داخل و چه در خارج از کشور  تحت تاثير قرار داده اند.
 
به عقيده من،‌ جنبش دانشجويی در ايران امروز بيش از هر زمان در تاريخ کشور قدرتمند است و من فکر نمی‌کنم از اين پس ديگر هيچ دولتی و حکومتی که بخواهد خلاف منافع ملی حرکت کند و مردم را زير فشار بگذارد، بتواند از عهده اين نيرو که به عقيده من از نيروی نظامی قوی‌تر است، بربيايد.

در وضع موجود نيز شکي نيست که روند آينده ايران با حضور نيروي جوان و به ويژه جنبش دانشجويي گره خورده و اين نيرو از توانمندي هاي فراوان برخوردار خواهد بود تا بتواند هوشمندانه در مسيري که منجر به اين بشود که حاکميت را وادار به تمکين از خواست هاي ملت بکند فعاليت نماید.



تنها مطالب و مقالاتي که با نام جبهه ملي ايران - ارو‌پا درج ميشود نظرات گردانندگان سايت ميباشد .