"انتخابات" در محدوده نظام ولایت فقیه

و موضع همبستگی ملی جمهوری خواهان ایران

ژاله وفا
 

ما همپیمانان در متن پیمان همبستگی ملی جمهوری خواهان ایران برای استقرار و استمرار دموکراسی در ایران
متعهد و همپیمان شده ایم که:
۱-  برقراری آزادی را هدف مبارزات خود بدانیم
۲-  سرنوشت ایران توسط مردم ایران و نمایندگان منتخب آنان تعیین ‌شود وهیچ دولت یا قدرت خارجی حق دخالت چه مستقیم و چه غیر مستقیم در حاکمیت مردم را نداشته باشد.
و٣- همچنین خواهان دموکراسی به این معنی هستیم که در آن کلیه قوای مملکت ناشی از اراده ملت است، و اراده ملت بالاترین قدرت در جامعه است که از طریق آرای آزاد مردم اعمال می ‌شود.


به ضرس قاطع می گویم هیچکدام از این ضوابط در انتخابات مهندسی شده نظام ولایت فقیه تابه حال موجود نبوده و نیست بلکه برعکس ناقض همه آنها است.
در واقع انتخاب چه وقت واقعی و آزاد است ؟موقعی که اصل اول که حق حاکمیت ملی است ،موجود باشد و مردم کشوری بطور واقعی و نه به شکل صوری استقلال در گرفتن تصمیم وآزادی در انتخاب نوع تصمیم را داشته باشند. از اینرو رای دادن نه خود این حق بلکه وسیله ای برای اعمال حق حاکمیت است.

پس اعتقاد و تعهد ما به اصولی که ذکر شده باعث می شود درهنگامه انتصابات مهندسی شده نظام ولایت فقیه به مردم خود راست بگوییم و صداقت راپیشه سازیم و بدون پرده پوشی بگوییم که در واقع استقلال و آزادی شما مردم و اصل حاکمیت ملی در نظام ولایت فقیه سلب شده است و انتخابات نظام نمایشی صوری است برای گرفتن تاییدی از شما مردم برای سلب استقلال و ازادی شما بدست خود شما !
سلب حق اصلی یعنی حق حاکمیت شما آنهم بواسطه صرف وجود نظام ولایت فقیه امری است که تمامی حافظان نظام مایل نیستند بر شما معلوم گردد.
به زعم ما خط فارقی روشن بایستی موجود باشد میان گروهها و تشکلهای سیاسی که ازادی و استقلال و بازیافت انرا هدف مبارزه قرار داده اند و زبانشان منطبق با اصل ازادی یعنی شفاف و روشن و بی ابهام است با ان قبیل افراد و یا تشکلهایی چه داخل کشور و چه خارج از کشور که هدف از مبارزه را کسب قدرت به هر قیمتی قرار داده اند و بعلت ماهیت متذبذب قدرت نیز زبان پرابهام را پیشه خود می سازند و از گفتن واقعیت و حقیقت به مردم ابا دارند و طفره می روند.

اکنون اگر بخواهیم واقعیت را همانگونه که هست با مردم در میان بگذاریم بایستی امرهای واقع را و نیز اعترافات حتی مقامات همین نظام را در صوری بودن انتخابات پیش رو در نظام ولایت فقیه را بشکافیم که در واقع شهادت زمان است بر بطلان نظام حاکم
در واقع در حالی که کمتر از دو ماه مانده به انتخابت نظام ،چند امر شایان توجه است:
۱- بر خلاف عرف همه کشورها ،در ایران امروز هنوز نامزد مشخصی برای انتصابات خرداد ماه وجود ندارد. در کشور همسایه ما افغانستان ۱۱ماه دیگر در انتخابات ریاست جمهوری صورت می گیرد واز مدتها قبل است که هم نامزدها مشخصند وهم برای برنامه های خود تبلیغ می کنند.
۲- یکی از بزرگترین توهینها نه تنها به کل مردم ایران بلکه حتی به آن عده ای که با وجود صوری بودن انتخابات در محدوده نظام ولایت فقیه و نیز محدوده نظام قصد شرکت در "انتخابات " دارند روا می دارند ،این امر است که هیچ برنامه ای نیز به جامعه ارائه نشده که معلوم گردد اینده کشوردر ۴ سال اینده را چگونه می خواهند مدیریت کنند؟همان زبان ابهامی که اشاره کردم زبان طرفداران قدرت است در همین نا روشنی خود را نشان می دهد . آقای میردامادی دبیر جبهه مشترکت و نماینده مجلس ششم در ۲۰ دی ٨۰ اعتراف کرد :"اصلاح طلبان تمام توان خود را برای فتح کرسیهای مجلس ششم بکار بستند و برای پیروزی برنامه مشخصی نداشتند "دیروز هم خانم معصومه ابتکاردر نشریه ابتکار گفته است برنامه اصلاح طلبان برای ریاست جمهوری در راه است !! در واقع با این تاخیر اعترافی به بی ابتکاری جناح اصلاح طلب می نماید. از بقیه جناحهای درون حاکمیت نیزمعجزه ای در این زمینه سرنزده است.
از اینرو از این واضح تر نمی شود نشان داد که مردم و آینده انها و سرنوشت انها در دید گردانندگان نظام حاکم محلی از اعراب ندارد !ناگفته نماند که ان امر که برنامه ها معلوم نیست خود اعترافی بر این امر است که در درون رژیم حاکم در واقع راه حلی وجود ندارد.
٣- رسانه های نظام را که نگاه می کنیم اعترافات مسئولان نظام را که نگاه می کنیم همه زبان تهدید و رد صلاحیت و حتی تهید به قتل است
۴- اقای نقدی فرمانده بسیج عنوان کرده" دشمنان" برای انتخابات امسال قتلهای مشکوکی را طراحی کرده است!
۵- تویسرکانی نماینده ولی فقیه در بسیج نوشته در این" حماسه ملی" بسیج بایستی محور باشد. اینکه دشمنان می گویند بسیج باید خنثی باشد خیانت به امام راحل و امام حاضر (گل بود به سبزه نیز اراسته شد ولقب امام نیز به آقای خامنه ای داده شد )است
۶- و مهمتر از همه اعتراف صریح اقای هاشمی رفسنجانی به بن بست نظام و مقصر و محور اصلی ان یعنی شخص خامنه ای و مقام جعلی ولایت فقیه که محوریت نظام حاکم را تشکیل می دهد.

سخنان اخیر آقای هاشمی رفسنجانی را در جمع استانداران سابق احتمال میدهم حضار محترم خوانده باشند از اینرو برای جلوگیری از اطاله کلام انها را مستقیم نقل نمی کنم و به اعترافات مندرج در ان اشاره می نمایم

این سخنان اعتراف صریح ولی دیر زمان وی به واقعیات و حقایقی است که طرفداران خط استقلال و آزادی همیشه با مردم در میان می نهادند:
۱- اعتراف به جعلی بودن اصل ولایت فقیه و نیز رهبری اقای خامنه ای
۲- اعتراف به بن بست نظام و عامل این بن بست همانا شخص ولی فقیه
٣- اعترافی صریح که انتخاباتی در کار نیست
۴- اعتراف به فساد و حرص و طمع بی مانند که مافیاهای مالی - نظامی به بلعیدن تمامی کشور دارند
٥- اعتراف به این امر که خود رفسنجانی ازعوامل اصلی پیش امدن تسلط خامنه ای و مافیای مالی- نظامی بر هست و نیست کشور بوده است .
٦- اعتراف به نبودن راه برون رفت در چهارچوب نظام ولایت فقیه
۷- اعتراف به اینکه که افرادی چون وی اعتمادی به دعوتهای از خود برای نامزد شدن را ندارند
در واقع اشاره ای غیر مستقیم به سرنوشت خاتمی و دعوتهایی که برخی ماندگان در چهارچوب نظام از وی قصد دارند بعمل آورند شوند ،
حال چه آقای هاشمی رفسنجانی چه آقای خاتمی نامزد این انتصابات نیز در واقعیت بن بست نظام و عامل این بن بست همانان شخص خامنه ای و مقام ولایت مطلقه فقیه و نظام شکل گرفته حول این محور تغییری رخ نمی دهد.
   توجه شما را به این امر جلب می نمایم که اوضاع کشور با سال ۱۶ سال قبل یعنی سال ۱٣۷۶ فرقهای اساسی کرده است . مردم اکنون بعد از تجربیات و درسهای مثبت و منفی مرتبط با آنها هستند.
از تجربه شکست پروژه اصلاح در نظام ولایت فقیه و نیز دزدی رای و تحمیل تقلب بزرگ از سوی ولی فقیه گرفته تا سنجش پتانسیل خود در ایجاد جنبش و هم شیوه عملکرد نظام در سرکوب جنبش را و خیل زندانان سیاسی حصر آقایان موسوی و همسرش و کروبی که در آستانه انتصابات خرداد ماه نیز طاقت آزادی انان را نیز ندارد !وهم وضعیت اسفبار سیاسی / اقتصادی دوران احمدی نژاد را برغم درآمدهای هنگفت نفتی را پشت سر گذاشته اند و هم اعتراف ولی فقیه را که ٨ سال دوران اصلاح طلبی را خودمدیریت کرده است و نیزتجربه روئیت عملکرد قانون قدرت و مکانیزم برخود افزونی مرکزیت قدرت را که چگونه محوریت این نظام همانا ولایت فقیه در سیر افزودن بر خود حیطه اختیارات خود به جایی رسیده است که دیگر حتی تحمل کوچکترین دوگانگی نظری ریاست جمهوری تقلبی نظام خود را با خود ندارد و این امر حتی بر احمدی نژاد در دور دوم واضح ترشد. لذا مقام ولایت فقیه در سیر به سوی مطلقه شدنش تحمل به میدان امد ن نامزدهایی که نماد کوچکترین تحول ولو اندک باشند ونیز امکان وخطرناتوانی وی در مهارشان وجود داشته باشد را ندارد.
در واقع قاعده عمومی همه فرعونیتهای تاریخ این است که عقل قدرتمدار انچنان از واقعیات می برد که قدرت به وی اجازه نمی دهد اموری را که حتی برای حفظ خود وی اساسی است را در زمان مقتضی و درست بکار برد .بلکه مرتب انرا موکول به آینده می کند و در واقع نسیه فردا را به نقد حال ترجیح می دهد.از اینرو وحشت وی به هر نوع گشایش و ایجاد روزنه سیاسی که احتمال خروج کنترل از دستش و به خطر انداختن اقتدار وی را در بر داشته باشد حد نمی شناسد وباعث می شود با عدم قبول ریسک در دگماتیزم خود پای فشرد.
در واقع اگر تاریخ مملو است از تمثیل صاحبان قدرتی است که دیر صدای پای انقلاب ملتی را شنیدند و با وجود ان از راه و روش حکمی و غیر تجربی خودجز در لحظه سقوط دست نکشیدند و بر دیدن بموقع واقعیات کور بوده اند اما یک ملت بیدار و نیز دیده بانان تیز بین و هشیار یک ملت نبایستی ذهن خود را و چشم خود را بر این واقعیات کور نمایند.برعکس بایستی در اولین امکان زمانی ممکن استقلال و ازادی خود را باز یابد و در شکار فرصتها برای ابراز حق حاکمیت ملی خود باشد.
این واقعیات جاری شده بر زبان رفسنجانی زنهاری است به همه که خود قضاوت کنیم که آیا با این بن بستی که حتی کارگزاران این نظام بدان اعتراف صریح کرده اند وقت آن نرسیده که ملت از حق اصلی که حق حاکمیت خود است بدفاع برخیزند؟
پاسخ ما بدین سوال آری است
از اینرواز دید ما تحریم فعال و فرا خواندن وجدان همگانی به تحریمی فعال بهترین پاسخ به چنین نظامی است.
از اینرواز دید ما تحریم فعال و فرا خواندن وجدان همگانی به تحریمی فعال بهترین پاسخ به چنین نظام در بن بستی است و در واقع کنش مبتکرانه و ابراز اراده یک ملت بیدار است که ذهن خود را و چشم خود را بر واقعیات و درسهای تجربه تاریخ خود نبسته اند و درکار شکار فرصتها برای ابراز حق حاکمیت ملی خود می باشند.

خوب در مقابل واقعیات مذکور چه باید کرد؟

عرض کردم که وظیفه دیده بانان تیز بین ملت این است که به مردم راست بگویند و با صراحت هم بگویند که فرقاساس یموجود است بین زمنی که یک ملتی اراده‌اش را اظهار می‌کند و وقتی که این را اظهار نمی کند و مخالف است ولی نمی‌گوید مخالفم. تحریم این نظام و انتصابات مهندسی شده فرمایشیش حد اقل کاری است که یک ملت بیدار و پیشرو می تواند انجام دهد

جنبش تحریم فعال در پی نضج وشکل گیری وقوام وجدان همگانی است که همان معرفت ایرانیان بر حقوق شخصی بمثابه انسان وحقوق ملی بمثابه یک ملت است.

چنین وجدانی که بر حقوق ملی معرفت دارد نمی تواند به مردم حکم کند به پای صندوقهای رأی بروند و «بخاطر حداقل» که هیچ معلوم نیست چیست، آرای خود در صندوقها بریزند

کسانی که هنوز حفظ نظام ولایت فقیه را اوجب واجبات می دانند وبرای مردم شانی جز وسلیه و الت فعل شدن برای فشار از پایین و باز گذاشتن میدان چانه زنی خود برای دریافت سهمی از قدرت قائل نبوده و نیستند به دروغ به مردم القا می کردند که تحریم یعنی رای ندادن تنها خانه نشینی از اینرو فعل پذیری و انفعال است.
اما تحریم این نیست که آدمی رای نمی دهد پس منفعل است .وقتی انتخابات آزاد نیست، وقتی ملت حق حاکمیت ندارد، وقتی انسان ایرانی شهروند نیست، رفتن پای صندوق رای اعتراف به فقدان شخصیت، فقدان حق شهروندی و حقوق انسان و اعتراف به تابع و مطیع امر رهبربودن است.
اما اگر انسانی در جنبش تحریم فعال شد می گوید من رای می دهم که شهروند هستم، رای می دهم که انسان حقوقمند هستم، رای می دهم که انسانی کرامتمند هستم، رای می دهم که انسان و ایرانی رشید، حقوقمند، مستقل و آزادم.

این دو کار یکی نیست.

تمامی مغلطه ها برای پوشاندن معنای واقعی تحریم است .تحریم نه تنها انفعال نیست برعکس کنشگری محض و فعالیت است. خالی گذاشتن خیابانها در روز انتصابات نظام قدم اول در تحریم است و تحریم، حداقل کاری است که با انجام آن، جامعه ملی هم ولایت جمهور مردم را تمرین می کند و هم به اهمیت بدست آوردن ابتکار عمل پی می برد. در نتیجه، بهم پیوستن جنبشهای پراکنده میسر می شود.
ملتی که خود را مسئول سرنوشت خود و سازنده آن می داند از این فرصتهای ناب بهره می جوید تا به جهانی اراده وعزم خود را اعلام نماید که اختیار با من، یعنی با ملت ایران است، جنبش را ادامه می دهم برای اینکه نمی خواهم، قدرت خارجی بجای من درباره زندگی و سرنوشت من تصمیم بگیرد ودر ایران وضعیتی مثل لیبی، سوریه ، افغانستان و عراق بوجود بیاورد.و اعلام کند من خود تحول کشور را بدون خشونت تصدی می کنم .
هدف تحریم فعال اعلام این واقعیت است که ما هستم و جنبش مردم سالاری ما ادامه دارد.
لازم به ذکر نیست که جنبش مردم وقتی توانا به تغییر بنیادی می شود که مشکل استقرار ولایت جمهور مردم و بدیل مردم سالار را حل کرده باشد. و از آنجا که جنبش همگانی امری نه ایستا بلکه پویا است، پس در جریان ادامه و گسترش خود ،اهداف خود و بدیل درخور خود و دیگر بایسته هارا پدید می اورد .
اما نقش سازمانها و تشکلهای سیاسی در خط استقلال و آزادی اتفاقا فعال نگاه داشتن مردم در صحنه برای پیگیری استقرا حق حاکمیت ملی و معطوف اذهان عمومی برای پرداختن به آینده بعد از نظام و تدارک لوازم پیروزی جنبش مردم سالاری خود است که برجسته می شود.
همبستگی ملی جمهوری خواهان ایران بروشنی اعلام می دارد که تمامی سعی خود را مصروف دستیابی مردم به حق حاکمیت خود و رفع موانع آن معطوف می دارد. از اینرو در صدد فعال تر کردن هر چه بیشتر جنبش تحریم است.

* سخنرانی ژاله وفا در نسیت همبستگی ملی جمهوریخواهان ایران رد ۲۰ اوریل ۲۰۱٣ در پاریس
ژاله وفا
jalehwafa@yahoo.de