دکتر محمد مصدق

قهرمانان ملت ايران

 

آذرخش

 

دکترمحمد مصدق در بهارسال 1267 متولد و درچهاردهم اسفند 1345 درگذشت. بعد از خلع رضا شاه در سال 1320 با توجه به نضج جنبش های آزاديخواهی و ملی گرايی درايران، دولت انگليس، برای مستحکم ساختن قراردادی که در سال 1312 در نظام ديکتاتوری رضا شاه به تصويب رسانيده بود، دولت ساعد را قانع ميکند به ظاهر مذاکراتی به نام استيفای منافع مردم ايران با شرکت نفت بنمايد، که منجر به تنظيم پيش نويس قرارداد گس – گلشائيان ميگردد و در روزهای آخر دوره چهاردهم مجلس شورای ملی، برای تصويب به مجلس ارائه ميگردد. اما به سبب پايان دوره چهاردهم مجلس شورای ملی ادامه آن به دوره پانزدهم کشانيده ميشود.

درانتخابات دوره پانزدهم دکترمصدق از تهران به نمايندگی انتخاب ميشود. رزم آرا رئيس ستاد ارتش به نخست وزيری منصوب و در نخستين سخنرانی خود اعلام ميدارد »ملت ايران که توانايی ساخت آفتابه ای را ندارد چگونه ميخواهد شرکت نفت رااداره کند«. روزشانزدهم اسفندسال ۱۳۲۹ سپهبد حاجیعلی رزم‌آرا درسوء قصدی درمسجدشاه تهران به قتل ميرسد. مجلس حسين علا رابه عنوان نخست وزير اعلام وشاه فرمان نخست وزيری او را توشيح ميکند.

روز ۱۷ اسفند ۱۳۲۹ کمیسیون نفت که رياست آن با دکتر مصدق بود، ملی کردن صنعت نفت را تصویب و درتاریخ ۲۷ اسفند ۱۳۲۹ درمجلس شورا و ۲۹ اسفند 1۳۲۹ در مجلس سنا به تصويب ميرسد. علا از نخست وزيری استعفا می دهد. در ششم ارديبهشت جمال امامی به دکترمصدق پيشنهاد ميکند که پست نخست وزيری را بپذيرد.دکتر مصدق ميگويد بشرطی حاضر به قبولی پيشنهاد است که پيش از آن قانون طرح اجرای ملی شدن نفت را مجلسين شورا و سنا تصويب نموده باشند.

پس ازتصويب قانون ملی شدن نفت و رأی اعتماد مجليسن شورا و سنا، اجرای خلع ید ازشرکت نفت در دستور کار دولت قرار ميگيرد. حسین مکی و مهدی بازرگان برای اجرای خلع يد به آبادان اعزام ميگردند. خلع يد از شرکت نفت باعث اعتراض دولت انگليس ميشود. به شورای امنیت سازمان ملل شکايت ميکند، دکتر مصدق در  رأس هيأتی به نیویورک ميرود و با استدلال و شواهدی که ارائه ميدهد، به اعضای شورای امنيت می قبولاند که منازعه ايران با شرکت نفت ، منازعه دو دولت نيست، بلکه منازعه با يک شرکت تجارتی است. بنابراين رسيدگی به اين مسأله در صلاحيت شورای امنيت نميباشد. شورای امنيت با توجه به شواهد و مدارک مستدل عدم صلاحيت خود را اعلام ميدارد. دولت انگليس مسأله نفت را به ديوان داوری بين المللی لاهه ارجاع ميکند. مصدق به دادگاه لاهه ميرود تا از منافع ميهن و هم ميهنان خود دفاع نمايد.

در روزهايی که دکتر مصدق در لاهه از منافع ميهن خود دفاع ميکرد، تحريکات بريتانيا با همکاری شاه، حزب توده و مزدوران سفارت در ايران اقدامات کارشکنانه عليه دولت دکتر مصدق را تشديد مينمايند. دفاع دکتر مصدق در لاهه چنان قاطعانه و منطقی بود که سر آرنولد مک نایر قاضی انگلیسی به نفع ايران رأی ميدهد.

مصدق بعد ازبازگشت ازلاهه، در ۱۹ تیر ازمجلس شورای ملی تقاضای رأی اعتماد ميکند وبا ۵۲ رأی موافق ۳ مخالف و ۱۰ رای ممتنع مأمور تشکیل کابینه ميشود. با آغاز کار دوره جدید مجلس در تیرماه .۱۳۳ مصدق از شاه درخواست ميکند تا وزیر دفاع را او برگزیند شاه در جواب دکتر مصدق که در خواست وزارت دفاع را کرده بود میگوید: پس بفرمایید که من چمدان خود را ببندم و از این مملکت بروم.

دکتر مصدق استعفا ميدهد. مجلس بدون آنکه حد نصاب لازم را داشته باشد، نسبت به قوام ابراز تمايل ميکند. شاه  همانروز فرمان نخست وزيری قوام را صادر ميکند. پس ازاستعفای مصدق ازروز 26 تيرماه تهران وشهرستان ها شاهد تظاهرات گسترده مردم در دفاع و بازگشت او به نخست وزيری ميشوند. از شامگاه سی تير تهران شاهد تظاهرات و درگيری های گسترده خيابانی پليس، مأمورين آگاهی با مردم بود. دانشجويان دانشگاه تهران و هنرسرای عالی، پيشقراولان اعتراضات و درگيری با مأمورين شهربانی بودند. ميدان های بزرگ تهران و شميران شاهد صحنه درگيری مردم با پليس ميباشد. تهران، آبادان و شهر های بزرگ ايران آن شب تا صبح بيدارمی مانند. کار کنان مناطق نفت خيز که رايحه زيبای رهايی از تحقيرکارکنان انگليسی و هندی را استشمام کرده بودند، با استعفای مصدق و نخست وزيری قوام طعم درد آلود حقارت را دگربار در درون خود احساس ميکنند. فردا بايد شاهد حوادثی بود. رخداد هايی که با آينده فرزندان آنها و هموطنان آنها گره خورده است.

خورشيد پرتو های زرين خودرا از پشت کوه های البرز بر فراز پشت بام های تهران فرو ميريزد. روزتعيين سرنوشت فرا رسيده است. از سپيده دم، خيابان های شمال تهران انباشته از کسانی ميشود که ميدانند روز سختی را در پيش خواهند داشت. امروز روز بازيابی شرافت ملی يا زنجيربردگی دوباره بريتانيا وغارت منابع ملی آنها توسط انگليس ها خواهد بود. راشد روحانی با صفا و خداجوی راستين در ميدان بهارستان درحالی که پليس وسربازان به سوی اجتماع کنندگان تير اندازی ميکنند در ميان مردم ظاهر و برای آنها سخنرانی مينمايد. روز سی ام تير هر چند با خون 76 ايرانی سطوح خيابان وکوچه های تهران و شهرستان ها  گلگون ميگردد اما شامگاه آنروز وقتی صدای آشنای »هموطنان عزيزم« دکتر مصدق را از راديو می شنوند، اين واقعيت مسلم ميگرديد که اراده و خواست مردم بالا تر از تصميم هر قدرت خودکامه ميباشد. عصر همان روز روزنامه های اطلاعات و کيهان با تيتر های درشت نوشتند که »دادگاه بين المللی لاهه به نفع ايران رأی داده است«.

بعد از سی تير آیت‌الله کاشانی به رياست مجلس شورای ملی انتخاب ميگردد. اما به تدريج از مصدق و نهضت ملی فاصله ميگيرد. و به دنبال آن مکی، بقايی و حايری زاده نيز در صف مخالف مصدق و نهضت ملی قرار ميگيرند.

مصدق از آغاز فعالیت دور هفده مجلس تا کودتای ۲۸ مرداد جمعاً ۴ بار از مجلس شورای ملی رأی اعتماد ميگيرد. در تاريخ اول ارديبهشت 1332 سرتيپ افشار طوس رئيس شهربانی به قتل ميرسد. مدارک و شواهد بدست آمده مؤيد اين هستند که طراح کشتن سرتيپ افشار طوس دکتر بقايی بوده است. بعد از ملاقات کاشانی و پذيرايی از زاهدی  در مجلس و آرزوی موفقيت او ، در انتخابات هيأت رئيسه دکتر معظمی با 41 رأی درمقابل 30 رآی کاشانی به رياست مجلس ميرسد و کاشانی نيزدر صف مخالفان قرار ميگيرد. قانون انتخابات دکتر مصدق با مخالفت روحانيون ايران و نجف مواجه ميگردد.

روز۱۵ تیر علی زهری ازحزب زحمتکشان، دولت رابه اتهام شکنجه متهمان پرونده قتل سرتیپ افشارطوس، استیضاح ميکند. حسین مکی بعد از ملاقاتی که در کاخ رامسر با شاه دارد، برای کنترل مالی در مورد نشر اسکناس با ۴۱ رای از ۷۲ نماینده به عضویت هیأت نظارت بر اندوخته اسکناس برگزیده ميشود. و چون دامنه فعاليت مخالفين هر روز گسترده تر ميشود نمایندگان طرفدار مصدق درحمایت از ابقای دولت و انحلال مجلس استعفا ميدهند. در نتيجه چون  جلسات مجلس نميتوانست به حد نصاب برسد تشکیل نشد. برای گريزاز بحران دکترمصدق اعلام برگذاری همه پرسی درمورد انحلال يا ادامه فعاليت مجلس را مينمايد.

ابوالقاسم کاشانی دراعلامیه‌ای در دهم مرداد رفراندوم را تحریم ميکند  و آنرا مخالف دين و کشور ميداند که با نقشه اجانب طراحی شده و مغضوب حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه و حرام است و ضررهایی برای دیانت و ملت و مشروطیت ومملکت دربردارد. آیت‌الله سید محمد بهبهانی نیز درنامه ای به مصدق با آيت الله کاشانی هم صدايی ميکند.

در شامگاه 25 مردادماه ۱۳۳۲ سرتيپ نصيری رئیس گارد شاهنشاهی، با هدف دستگیری نخست وزیر به خانه او حمله ميکند که به سبب دفاع نگهبانان خانه، موفق به دستگيری مصدق نميشود.

بنابه نوشته کیم روزولت مأمور سيا، با خریدن فتوای برخی از روحانیون و دادن پول به ارتشیان، ولگردان و اوباشان تهران آنها را به خیابان ‌ها ميکشاند. با تصرف خانه مصدق و ويران و غارت کردن آن توسط اوباشان و تصرف ايستگاه راديو عملا دکتر مصدق از نخست وزيری خلع ميگردد. درروز ۲۹ مرداد دکتر مصدق خودرا به شهربانی تسلیم ميکند.  ابوالقاسم کاشانی به همراه آیت الله بروجردی درنامه هايی به شاه که به کشورو قدرت بازگشته بود تبريک ميگويند. کاشانی در اعلاميه ای نظر خود را درمورد مصدق چنين ابراز ميدارد »مصدق شاه را مجبور کرد که ایران را ترک نماید، اما شاه با عزت و محبوبیت چند روزبعد بازگشت. ملت شاه را دوست دارد«. و در مصاحبه با خبرنگار اليوم ميگويد: »طبق شرع شريف اسلام مجازات کسی که در فرماندهی و نمايندگی کشورش خيانت کند مرگ است.« وآيت الله بروجردی مرجع تقليد پس از ورود شاه به تهران در تلگرافی چنين مينويسد »ورود مسعود اعليحضرت به ايران مبارک و موجب اطلاح مفاسد و عظمت اسلام و آسايش مسلمين باشد« حسين طباطبايی البروجردی

مجتبی نواب صفوی رهبر فدائيان اسلام در اعلاميه ای چنين مينويسد: هوالعزیز - فرمان خدا بالاتر از هر فرمانی بوده و اطاعتش واجب تر از اطاعت هر کسی است و هر کس عملاً با احکام خدا مخالفت کند اطاعت او حرام و مخالفتش واجب است. من به همین دلیل با دولت مصدق به شدت مخالف بوده و او در تمام حکومتش از ترس من و برادرانم در گوشه خانه متحصن بود.

در روز 17 آّبان 1332 دکتر مصدق از بازداشتگاه سلطنت آباد به محکمه نظامی منتقل ميگردد. سرهنک آزموده به عنوان دادستان ادعا نامه خودرا با عنوان اينکه متهم شماره يک، به جرم خيانت به شاهنشاه  واقدام عليه استقلال کشور متهم است درخواست اشد مجازات برای او مينمايد. دکتر مصدق در دفاع از خود چنان ميگويد که دادستان و قضات محکمه را متهم ميکند. به نظر ميرسد که دادستان ملت ايران در دادگاه فرمايشی، رژيم شاهی را به محاکمه ميکشاند.

در روز 28 آدر سال 1332 دکتر مصدق بعد از چهل و دو روز محاکمه به جرم ملی کردن منابع ملی صنايع نفت مردم ايران و کوتاه نمودن تسلط بريتانيا از آن در آخرين دفاع خود که چنين آغاز ميگردد »آری تنها گناه من و گناه بزرگ من اين است که صنعت نفت ايران را ملی کردم و بساط استعمار و اعمال نفوذ سياسی و اقتصادی عظيم ترین امپراتوری جهان را از اين مملکت برچيده ام و به قيمت از بين رفتن خود و خانواده ام و به قيمت جان و عرض ومالم خداوند مرا توفيق عطا فرمود تا با همت و اراده مردم آزاده اين مملکت بساط اين دستگاه وحست انگيز را در هم نوردم.« بعد از پايان آخرين دفاع به سه سال حبس در انفرادی زندان سلطنت آباد و حصر خانگی در احمد آباد تا پايان عمر محکوم ميشود.

مصدق قهرمان ملت ايران در روز چهارده اسفند هزار سيصد چهل پنج با بيماری سرطان حنجره به ابديت می پيوندد. در طول اين مدت دکتر مصدق در احمد آباد کاملا زير نظر مأمورين ساواک قرار داشت. هيچ کس جز فاميل نزديک او اجازه ديدار اورا نداشتند. دکتر مصدق وصيت کرده بود که اورا درکنارشهدای سی تير به خاک بسپارند. شاه مانع از اجرای وصيت او ميشود. جز فاميل نزديک کسی اجازه شرکت در مراسم خاک سپاری او را نداشت. اعلام مرگ دکتر مصدق در روز 14 اسفند نه در صفحات مجالس ترحيم روزنامه اطلاعات يا به طور مجزا، بلکه در يکی از صفحات ميانی آن اعلام شد. »مصدق امروز چشم از جهان فرو بست.«

بعد ازسقوط رژيم شاهی  و قرار گرفتن روح الله خمينی در مقام ولی فقيه، مردم ايران خود را برای شرکت در سال گرد درگذشت دکتر مصدق آماده ميکردند، خمينی مخالفت خود را با برگذاری يادآوری از مصدق دراحمد آباد يا هرجای ديگر اعلام ميدارد. اما آيت الله طالقانی و اکثريت اعضای شورای انقلاب با نظر خمينی مخالفت ميورزيدند، ناچار او موافقت خود را به اين شرط اعلام ميدارد که جز آيت الله طالقانی هيچکس نبايد در احمد آباد سخنرانی کند. آن روز طبق گزارش خبرنگاران خارجی که هنوز اجازه پخش گزارشات ايران را داشتند، بيش از يک ميليون نفر عليرغم اينکه مشکلاتی که مأمورين کميته ها ايجاد ميکردند و در چند کيلومتری آرامگاه، اتوبوس ها و وسايل نقليه را متوقف می ساختند، مردم  به شوق ديدار از پيشوای جاودانه خود پياده خود را به مزار مصدق ميرسانند تا وفاداری و سپاس خود را از کسی که تمام عمر خويش را در راه عظمت و آزادی ملت ايران گذرانيده بود پيشکش نمايند. آيت الله طالقانی با رسا ترين و شيوا ترين بيانی که ممکن بود از يک قهرمان ملی تقدير شود، از دکتر مصدق تقدير نمود و قدر شناسی خود و ملت ايران پيشکش فرزند شايسته و قهرمان ملت ايران کرد.

 ياد هر دو آن بزرگواران جاودانه باد.

 

بيست چهار اسفند هزار سيصد نود