حسن‌نیت آمریکا در مذاکرات محک زده ‌شود

از 34 سال گذشته تاکنون موضوع مذاکره ایران و آمریکا هرازگاهی سوژه روز بوده؛ این‌بار اما جدی‌تر. باراک اوباما در دوره دوم ریاست‌جمهوری خود دست خود را برای مذاکره به‌سوی جمهوری اسلامی دراز کرده است؛ ‌رسمی و علنی. ظرف یک هفته جو بایدن معاون رییس‌جمهوری آمریکا سه‌بار آمادگی واشنگتن برای مذاکره با جمهوری اسلامی ایران را اعلام کرد. آمریکایی‌ها برای نشان دادن جدیت خود حتی زمان و مکان مذاکرات مستقیم و دوجانبه با جمهوری اسلامی ایران را هم تعیین کردند؛ هشت اسفند در آلماتی و در حاشیه مذاکرات هسته‌ای ایران و گروه 1+5.

با این حال براساس آنچه مقامات جمهوری اسلامی ایران تاکید دارند مذاکره میان دو کشور تنها نیاز به جدیت ندارد. شرط نخست حسن‌نیت است. حسن‌نیتی که تهران معتقد است اکنون درخواست آمریکایی‌ها مشاهده نمی‌شود و طرح این درخواست با اهداف خاص ارائه شده است.

با این حال داوود هرمیداس باوند، استاد دانشگاه و کارشناس سیاست خارجی معتقد است اگر هم این اطمینان وجود دارد که درخواست آمریکا نمایشی و با اهداف خاص مطرح شده باشد باید برای آن فکری کرد و با تمهیدات لازم مانع از تحقق اهداف آن شد و به‌نوعی آثار آن را خنثی کرد. به گفته وی اما وقتی اقدامی در این‌باره نمی‌شود طرف مقابل به آنچه که مورد نظرش است دست پیدا خواهد کرد.

چه شد مذاکره احتمالی ایران و آمریکا دوباره به موضوع داغ و جذاب حداقل در سطح رسانه‌ها تبدیل شد؟
به هر حال از پیش از برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا احتمال مذاکره ایران و آمریکا در دوره دوم ریاست‌جمهوری در صورت پیروزی مجدد باراک اوباما مطرح شد. این احتمال پس از پیروزی اوباما و وعده‌هایی که در مورد استفاده از ابزار دیپلماتیک در قبال ایران داد هم افزایش یافت تا این‌که این وعده یک گام دیگر به تحقق و عملی شدن با طرح درخواست رسمی مذاکره مستقیم با ایران از سوی جو‌بایدن، معاون رییس‌جمهوری آمریکا در اجلاس امنیتی مونیخ، نزدیک‌تر شد.

اساسا چرا آمریکایی‌ها این درخواست را اکنون و در چنین فضایی مطرح کرده‌اند؟
اولا درخواست مذاکره مستقیم با ایران که همه‌جانبه هم نبوده و تنها بر برنامه هسته‌ای ایران متمرکز خواهد بود چندان جدید نیست. پیش از این نیز به‌ویژه در دوره نخست ریاست‌جمهوری آمریکا، مقامات کاخ سفید به‌خصوص وزیر خارجه این کشور، خانم هیلاری کلینتون چندبار این درخواست مطرح شده بود. بنابراین طرح این درخواست عملا جدید نیست اما آمریکایی‌ها با دو هدف پیشگام مذاکره مستقیم و دوجانبه با جمهوری اسلامی ایران شده‌اند. نخست آن‌که آن‌ها این درخواست را ارائه کردند که در صورت موافقت احتمالی جمهوری اسلامی، زمینه حل‌وفصل یکی از مهم‌ترین پرونده‌های مناقشه‌برانگیز پیش‌روی سیاست خارجی آمریکا را فراهم کنند و از سوی دیگر در صورت رد درخواست مذاکره این تصمیم و تصور را در عرصه بین‌الملل ایجاد کنند که آمریکا درخواست مذاکره با ایران را مطرح کرد اما این ایران بود که با آن مخالفت کرده است.

ایجاد این تصمیم و تصور نزد افکار عمومی جهان چه سودی برای آمریکایی‌ها دارد؟
به هر حال طرح درخواست مذاکره مستقیم با ایران از سوی آمریکا با خود پیامدهایی دارد؛ این پیامدها عبارت است از این‌که احتمالا در یک فضای بسیار دور اگر آمریکایی‌ها خواستند تصمیمات سخت در قبال جمهوری اسلامی ایران در دستور کار قرار دهند این وزنه را در اختیار دارند که ما درخواست مذاکره مستقیم با ایران را مطرح کردیم ولی این درخواست از سوی ایران رد شد و بر همین اساس به‌ناچار این تصمیمات سخت را در دستور کار قرار داده‌ایم. به‌خصوص آن‌که اگر مذاکرات سیاسی هسته‌ای ایران و گروه 1+5 بدون نتیجه به شکست بینجامد این احتمال وجود دارد که در آینده البته نه‌چندان نزدیک و احتمالا با تغییر فضا، آن‌ها این تصمیم را در دستور کار قرار دهند. آن وقت می‌توانند ادعا کنند که تلاشمان را کردیم که با ایران وارد مذاکره شویم. بر این اساس درخواست اخیر آمریکایی‌ها اگر با هدف بوده باشد بیش از آن‌که واقعی و با هدف کاهش اختلافات باشد نمایشی است. به هر حال اگر احساس می‌شود که این درخواست نمایشی و با اهداف خاص هم مطرح شده باید برای آن فکری کرد و با تمهیدات لازم مانع از تحقق اهداف آن شد. دیپلماسی عرصه رو و عیانی نیست. در این عرصه باید پشت‌صحنه‌ها هم پیش‌بینی شود و برای آن برنامه‌ریزی کرد. یعنی اگر احساس می‌کنیم طرف مقابل این درخواست را برای اقدام احتمالی بعدی و برای مشروعیت بخشیدن به آن اقدامات احتمالی مطرح کرده، که به نوعی حکایت از نمایشی بودن این درخواست دارد باید آثار آن را خنثی کرد. اما وقتی اقدامی دراین‌باره نمی‌شود طرف مقابل به آنچه که مورد نظرش است دست پیدا خواهد کرد.

چطور باید آثار نمایشی این درخواست خنثی شود؟
آمریکایی‌ها با درخواست مذاکره با جمهوری اسلامی ایران این احتمال را هم می‌دادند که این درخواست بی‌پاسخ بماند، از این رو در این صورت هم آن‌ها به یکی از دو هدف خود دست پیدا می‌کردند.

آنچه که من از پاسخ شما دریافت کردم این است که برای خنثی کردن آثار نمایشی درخواست مذاکره، جمهوری اسلامی باید به این درخواست پاسخ مثبت می‌داد. درست است؟
نه، اصلا این‌طور نیست. من معتقدم دیپلماسی همانند یک بازی شطرنج است. هر حرکت طرف مقابل باید پیش‌بینی و با یک حرکت مناسب نقشه بعدی آن خنثی شود و آن را بی‌نتیجه گذاشت. بنابراین در عرصه باید نگاه و رویکرد همه‌جانبه داشت. بر این اساس معتقدم وقتی در عدم حسن‌نیت آمریکایی‌ها اطمینان وجود دارد بهتر است که درخواست مذاکره آن‌ها با تدبیر پذیرفته شود نه با سرعت.

پس چه رویکرد و نگاهی به این درخواست مناسب است؟
در نگاه و موضع دیپلماتیک بهترین پاسخی که به این درخواست ارائه می‌شود قابل بررسی بودن است. این پاسخ هم ممکن است به هر حال مدتی به طول بینجامد تا با این واکنش قصد و نیت طرف مقابل را خنثی کند. دیپلماسی صحیح این است که کشورها زمان را به نفع خودشان حفظ کنند. در شرایط کنونی با توجه به این‌که مذاکرات سیاسی هسته‌ای ایران و گروه 1+5 در جریان است و قرار است به‌زودی هم از سر گرفته شود بهترین پاسخ به این درخواست می‌توانست این باشد که حسن‌نیت آمریکا در این مذاکرات محک زده ‌شود و پس از آن درخواست واشنگتن مورد بررسی همه‌جانبه قرار ‌گیرد و درباره آن تصمیم‌گیری ‌شود. کما این‌که ممکن است در نهایت هیچ تصمیمی هم گرفته نشود اما خود همین رویکرد در قبال درخواست مذاکره آمریکا می‌توانست یک فضای روانی جدید ایجاد کند و ورق را به نفع ایران برگرداند.

طرح درخواست مذاکره با ایران از سوی آمریکایی‌ها به‌خصوص از سوی جو بایدن، معاون باراک اوباما با استقبال مقامات جمهوری اسلامی ایران مواجه شد و حتی محمود احمدی‌نژاد در جریان سفر به مصر این رویکرد آمریکایی‌ها را جدید و مثبت تلقی کرد. آیا واقعا رویکرد آن‌ها را باید جدید و مثبت تلقی کنیم؟
به هر حال همان‌طور که اشاره شد در جریان برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا احتمالاتی درباره برگزاری مذاکره مستقیم ایران و آمریکا و پس از آن نیز گمانه‌زنی‌های در این‌باره مطرح شد از جمله توافق دو کشور برای مذاکره پس از انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا. همچنین اظهاراتی که باراک اوباما، رییس‌جمهوری آمریکا پس از پیروزی در انتخابات بیان کرد که بر پیگیری یک رویکرد دیپلماتیک با جمهوری اسلامی ایران به‌منظور حل‌وفصل اختلافات تاکید کرد در کنار سایر فعل و انفعالات از رویکرد جدید آمریکا حکایت داشت. رویکردی نشان نمی‌دهد که آمریکا تلاش دارد باب مذاکره با ایران را باز کند. اوباما در نخستین کنفرانس خبری پس از پیروزی در انتخابات پرونده جدیدی در عرصه سیاست خارجی آمریکا باز کرد. او در این کنفرانس اعلام کرد که تمام هم‌وغم و تمرکز خود و دولتش در دوره دوم ریاست‌جمهوری ایران خواهد بود. او حتی درباره چین و روسیه و سایر کشورهای قدرتمند که می‌توانند منافع آمریکا در جهان را با خطر مواجه کند سخنی به زبان نیاورد. اوباما در این کنفرانس تنها از ایران نام برد و تاکید کرد که در دوره دوم ریاست‌جمهوری پنجره تازه دیپلماتیکی را پیش‌روی ایران باز خواهد کرد. نشان از باز شدن این پنجره هم کم‌کم عیان شد.

چرا اوباما و دولتش چنین وعده‌ای داده‌اند و مدعی شده‌اند که در دوره دوم ریاست‌جمهوری زمینه پایان دادن به اختلافات با جمهوری اسلامی ایران را فراهم خواهد کرد؟
اگر باراک اوباما بتواند مسئله جمهوری اسلامی ایران را حل کند از دو جهت برای او خوب است؛ نخست آن‌که به هر حال این افتخار به نام دولت او ثبت خواهد شد که توانسته است یکی از بزرگ‌ترین چالش‌های پیش روی سیاست خارجی آمریکا را حل‌وفصل کند و دوم آن‌که با حل مناقشات و اختلافات با ایران می‌تواند فشار اسراییل را کم کند. در مسائل سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه این کشور تنها نیست.

آمریکا تا حدودی بار اسراییل را هم در این منطقه به دوش می‌کشد بنابراین آمریکا مایل است که این مسئله را حل کند تا هم از تهدید‌های اسراییل علیه ایران کاسته شود که در کنار آن کمک‌های تسلیحاتی آمریکا به اسراییل هم کاهش پیدا می‌کند و هم سیاست‌های مهار اسراییل توسط دولت آمریکا برای آنچه مقابله با حمله یک‌جانبه علیه ایران خوانده شده است متوقف شود. از سوی دیگر به هر حال هر کشوری سعی می‌کند مسائل و مشکلاتش با کشورهای دیگر را حل کند و بالطبع هر رییس‌جمهوری هم علاقه‌مند است که این حل مشکلات در دوران او اتفاق بیفتد.

در دوره دوم ریاست‌جمهوری اوباما شاهد تغییراتی در کابینه بودیم؛ تغییراتی که حکایت از تغییر رویکرد اوباما و دولتش به‌خصوص در سیاست خارجی دارد. آمدن جان کری و چاک هیگل به‌عنوان وزیر امور خارجه و وزیر دفاع، تا چه حد در راستای این تغییرات است؟ آیا اساسا این حضور را باید در راستای تغییرات در سیاست خارجی اوباما تعبیر کرد یا خیر؟
افراد جدید حضور پیدا کرده در کابینه دارای سابقه روشن و مشخصی هستند. جان کری، رییس کمیته سیاست خارجی سنا بوده است و همواره این فرد نگاهش به سیاست خارجی نرم‌افزانه بود است. هیگل هم همین اعتقاد را داشته است. این نگرش سیاسی آن‌ها بدون تردید 180 درجه تغییر نخواهد کرد. همان‌طور که اوباما تاکید کرد دولتش معتقد به راه‌حل دیپلماتیک در قبال ایران است. همان‌گونه که اعضای جدید به آن اعتقاد دارند.

او در دوره دوم آزادی عمل دیپلماتیک بیشتری هم دارد و دستش باز‌تر است، چراکه نگران انتخاب مجدد نیست و نفوذ لابی‌ها در دوره دوم ریاست‌جمهوری به‌طور سنتی کم‌اثر‌تر می‌شوند. بنابراین با توجه به فرآیند حاکم بر کابینه اوباما باید به ورود افراد جدید در کابینه یک نگاه و تفسیر مثبت داشت.

همان‌طور که اشاره کردید طرح درخواست مذاکره با ایران از سوی دولت باراک اوباما، موضوع جدیدی نیست. او در دوره نخست هم این درخواست را مطرح کرده بود اما پس از دریافت یک پاسخ منفی به‌طور کلی از آن صرف‌نظر کرد. آیا این احتمال وجود دارد که در دوره دوم هم دولت اوباما با شنیدن پاسخ منفی از درخواست خود صرف‌نظر کند یا این‌که برخلاف دوره نخست بر این درخواست اصرار خواهد کرد؟
به هر حال تکرار درخواست مذاکره ایران و آمریکا تا حدود زیادی بستگی به مذاکرات هسته‌ای ایران و 1+5 دارد. هر چند دریافت پاسخ منفی در تصمیمات آینده بی‌اثر نخواهد بود اما در صورتی که در مذاکرات هسته‌ای پیشرفت‌هایی حاصل شد و دو طرف گام‌هایی بردارند و مذاکرات ادامه پیدا کند می‌تواند زمینه بازگشت دوباره موضوع مذاکره ایران و آمریکا به صدر اخبار را فراهم کند.

از "بهار" و "فرارو"