روز یکشنبه، محمود صادقی، نماینده مجلس، خبر خروج کاوه مدنی از ایران را به نقل از یک منبع موثق اعلام کرد. پیش از آن نیز برخی از کارکنان سازمان حفاظت محیط زیست، خبر استعفای مدنی را در برخی گروهها مطرح کرده و گفته بودند که مدنی از نقض “حریم خصوصی”اش و همچنین نبود امکان فعالیت در ایران ابراز ناراحتی کرده است.
ماجرای عکسهای کاوه مدنی چه بود؟
پیگیریها نشان داد که آن عکسها، متعلق به مراسمی در سال ۲۰۱۳ بود. اما برای کسانی که میخواستند با فضاسازی خود، هم مدنی را از صحنه حذف و شاید به سرنوشت کاووس سید امامی مبتلا کنند، و هم با فشار روی عیسی کلانتری به دولت هم ضرب شست نشان دهند، فرقی نمیکرد که عکسهای مدنی مال چه زمانی بوده و حتی، چگونه به دست آمده است.
پروندهسازی برای معاون جوان و “غیرخودی” سازمان حفاظت محیط زیست، زمانی شروع شد که در زمان دولت نخست حسن روحانی، در گفتگوهای تلویزیونی شبکههای تلویزیونی خارج از کشور شرکت میکرد. آن زمان، استاد دانشگاه امپریال کالج لندن، در تهران هم مهمان جلسات مختلف دولتی و غیر دولتی بود و دیدگاههای خودش را با زبان دیپلماتیکش متناسب با جو جلسه بیان میکرد و هر از گاهی هم مهمان شبکههای سیمای جمهوری اسلامی بود.
در یکی از سفرهای او به تهران، ماموران اطلاعات ابتدا او را از هواپیما پایین آوردند، گذرنامهاش را گرفتند و بعداً بازجوییاش کردند. اگر دخالت معاون علمی روحانی نبود، احتمالا مدنی چند وقتی را در بند ۲۰۹ سپری میکرد.
بعد از انتخابات ریاست جمهوری، مدنی مانند خیلی از کارشناسان دور از وطن احتمالا خیال میکرد که روحانی از پس مشکلات برخواهد آمد. اسم او در جاهای مختلف مطرح شد، از جمله به عنوان یکی از نامزدهای احتمالی گرفتن پست وزارت نیرو، اما نهایتاً از جایی دیگر سر برآورد.
عیسی کلانتری که بعد از کش و قوسهای فراوان، معاون روحانی و رئیس سازمان حفاظت محیط زیست شده بود، از مدنی خواست برای قبول پست معاونت به ایران برود. پذیرش این سمت، به معنای ترک موقعیتی چون استادی دانشگاه امپریال کالج لندن بود. بسیاری از کسانی که سیاست و بازیهای سیاسی را میشناختند و یا با ساختار جمهوری اسلامی آشنا بودند، مدنی را از ارتکاب این “اشتباه” بر حذر داشتند. اما مدنی، پر از هیجان، میخواست به خارجنشینان همانی را ثابت کند که کاووس سید امامی به دنبالش بود؛ “میتوان در کشور اثرگذار بود”.
اما این آکادمیسین جوان، که خود از معتقدان به توسعه پایدار است، میزان پایداری این دوره خدمت را پیشبینی نمیکرد.
کاوه مدنی چند روز بعد از پذیرش مقام، به تهران رفت اما از همان ابتدا، بازجوییهای جدید را شروع کردند. آقای مدنی اما تماس با دوستان خارج را به حداقل رسانده بود، چون میدانست پیامهای دیگران، خوانندگان دیگری هم خواهد داشت. به گفته یکی از نزدیکان آقای مدنی، نیروهای اطلاعاتی در همان آغاز کارش در دولت روحانی توانسته بودند تحت فشار به همه گذرواژههای ایمیلهایش دسترسی پیدا کنند. بررسی تک تک ایمیلها از سالهای گذشته برای کشف نقطهای برای آوردن فشار، چیز جدیدی نیست. اما آن ها به جای انتشار اسناد امنیتی، عکس های خصوصی او از یک مهمانی را منتشر کردند.
کاوه مدنی همچون بسیاری از دانشگاهیان و خارج نشینانی که به روحانی رأی داده بودند، تصور میکرد قوه مجریه اختیارات زیادی دارد و با بهرهگیری از پتانسیلهای دولت، می توان برای ایران کاری کرد. اما به نظر میرسد بعد از بازجوییهای متعدد و نیز مشاهده سرنوشت اعضای زندانی بنیاد میراث پارسیان، نگاهش تغییر کرده باشد. او در مدت نسبتا کوتاهی دریافت هر چقدر هم توانسته باشد از فیلتر گزینش عبور کند، اما نهایتاً یک “غیر خودی” است. و اینکه دولت روحانی نه توان نگاه داشتن یک مدیر “غیرخودی” را دارد، و نه توان مقابله با بازیهای امنیتی طرف مقابل را.
دستگیری فعالان زیست محیطی و وارد ساختن اتهامهای جاسوسی، مرگ کاووس سید امامی و حالا، کنارهگیری مدنی، نشان میدهد که دولت “امید” نتوانسته امید برگشت را برای کارشناسان، به ویژه دوملیتیها و یا کسانی که اجازه اقامت در کشورهای دیگر را دارند، ایجاد کند
امید به بازگشت، و حالا، هیچ
معاون جدید، با عنوانی جدید، سر و صدای زیادی به راه انداخت. کمپینها و چالشهای جدید از جمله چالش “بی زباله” و افزایش مشارکت مردمی و فعالان در حوزه های مختلف، چیزی بود که میتوانست موجب نگرانی سپاهیان شود. از سوی دیگر، سیاستهای منفی دولت در قبال گروههای محیط زیستی باعث شد که حتی برخی از آنها هم به مدنی به عنوان یک عنصر توجیه کننده سیاستهای دولت بنگرند و با طرح سوالهایی که او نمیتوانست جوابگویشان باشد، فشار غیرسازمانی را بر او افزایش میدادند.
مدنی توانست در مدتی کوتاه، یک سلبریتی محیط زیستی شود، بعد از گرفتن پست جدید، از جادوی شبکههای اجتماعی استفاده کرد و مهمان رسانهها بود. او معتقد بود که موفقیتش میتواند به بازگشت دیگران به ایران منتهی شود و دعوتش به ایران، تنها یک اتفاق محسوب نشود.
کاوه مدنی چند ماه پیش در پاسخ به سوال خبرنگار روزنامه شرق در باره دلایلش برای برگشت به ایران گفت: “ما میگوییم متخصص را در دولت در ایران راه نمیدهند. حالا یک نفر پیدا شده که به یک متخصص بفرما زده. اگر یک درصد شانس موفقیت وجود داشته باشد، شاید در باز شد برای خیلیهای دیگر….ما ناراحت هستیم که میگوییم نسل ما را به دولت راه ندادند. به ما میگویند جوان. … پس این یک فرصت برای نسل ماست. پس اگر یک درصد شانس موفقیت وجود داشته باشد، یک نسلی ممکن است بتواند فرصت حضور پیدا کند. یک نفر به من بفرما زده، باید از این بهعنوان نماینده نسلم استفاده کنم … دلیل دیگر، یکی اینکه اگر آمدی و موفق شدی و توانستی در اینجا کاری کنی، شاید آنهایی که اینجا نشستند، بفهمند هرکس از ایران رفته، خارجی نیست. طرفدار گذشته و جاسوس استکبار نیست…دلیل چهارم که از همه مهمتر است، این است که همه بچههای ایرانی که به من گفتند نرو، همه آنهایی که از دور نگاه میکردند، مدرک میگیرند، دکترا میگیرند و دنبال کار هستند، نمیدانند جای خوبی هست یا نه، همه آنها ایستادند که ببینند که آیا این باور درست است که ما نمیتوانیم به ایران برویم و کار کنیم یا نه. اگر کاوه مدنی مقداری موفق شود، امید برای آنهایی ایجاد میشود که تمایل برای برگشت آنها ایجاد میشود. واقعیت این است که از میان این چهار دلیل، این از همه برای من مهمتر است. اگر یک درصد همه این شانسها وجود داشته باشد، میارزد که این کارها را بکنم.”
دستگیری فعالان زیست محیطی و وارد ساختن اتهامهای جاسوسی، مرگ کاووس سید امامی و حالا، کنارهگیری مدنی، نشان میدهد که دولت “امید” نتوانسته امید برگشت را برای کارشناسان، به ویژه دوملیتیها و یا کسانی که اجازه اقامت در کشورهای دیگر را دارند، ایجاد کند.
چند نماینده مجلس ایران: فیلم آخرین لحظات زندگی کاووس سیدامامی در زندان را دیدیم
کاوه مدنی معاون سازمان حفاظت محیط زیست، ایران را ترک کرد
لبه تاریکی؛ چرا بعضی دولتها و شرکتها از فعالان محیط زیست میترسند؟
وقتی یک ‘غیرخودی’ معاون سازمان محیط زیست ایران میشود
بررسی بحران محیط زیست ایران در لندن؛ پیشنهادهای مدیریتی و انتقاد از تحریمها
و حالا روزگار جامعه مدنی
معروف است که از زمان داغ شدن مبحث جامعه مدنی در دولت اول روحانی و ایجاد سازمانهای مردم نهاد یا “سمن” بخش عمده این نهادها به نحوی سازمانهای مردم نهاد “دولتی” یا “سمند” شدهاند و بود و نبودشان به دولت وابسته است.
گفته میشود که با آغاز به کار کاوه مدنی در سازمان حفاظت محیط زیست، او تلاش کرد که سهم “سمند”ها کمتر شود و با نهادهای غیر دولتی که فعالیتهایشان داوطلبانه بود، نزدیکتر شد. برخی از گروههایی که در انتظار دریافت بودجه از زیرمجموعه معاونت آموزش و پژوهش بودند و منتظر قراردادهایی فراتر از بودجه محدود این بخش از سازمان محیط زیست، اولین گروه مخالفان او بودند. شاید فقدان تجربه و عدم آگاهی از ساز و کار و ارتباطات در ایران باعث افزایش سو تفاهم نیز شده باشد.
اما اینک که معاون سازمان، مستعفی خوانده شده و به ایران بازنگشته، و دیگر شکی باقی نمانده که دولت حتی در حوزه محیط زیست از سپاه ضعیفتر است، فعالان داوطلب و “سمن”های محیط زیستی، خود را با این واقعیت رو در رو میبینند که هیچ نهادی حامیشان نخواهد بود. در موقعیتی که نهادهای امنیتی، نهادهای زیست محیطی را ضد امنیتی میدانند و وجود شهروندانی با تابعیت دوگانه و یا اجازه اقامت در کشوری دیگر را نقطه آغازین پروندهسازی، پس میتوان از هماینک نگران آینده نهادهای مستقل جامعه مدنی، در حوزه محیط زیست بود.
در شرایطی که کشور به خاطر بحران آب، نیازمند به یاری گرفتن از نهادهای مستقل برای افزودن بر مشارکت مردمی است، سیاستهای امنیتی کار را برای جلوگیری از ویرانی هر چه بیشتر ایرانزمین، سختتر خواهد کرد.
bbc