تصویر تاثیرگذاری که رویارویی اسرائیل و فلسطینیها در دهه ۸۰ و ۹۰ میلادی در اختیار رسانهها گذاشت چهره اسرائیل را در افکار عمومی تغییر داد
انعکاس اخبار مربوط به اسرائیل در رسانههای غربی یکی از بحثهای مطرح در روزنامه نگاری است. چرا این کشور کوچک خاورمیانه چنین توجه فراوانی به خود جلب می کند؟ برای پاسخ به این پرسش نه تنها باید به عمیقترین موضوعات خاورمیانه پرداخت بلکه دیگر مسایل بشری را نیز باید بررسی کرد.
نبرد طولانی و گاه خونبار یهودیان اسرئیل با فلسطینیها و در مقیاس وسیعتر با جهان، معمولا به عنوان برخورد قدیمیترین و جدیدترین ادیان توحیدی (به ترتیب: یهودیت و اسلام) توصیف می شود.
این نبرد در ادعاهای موروثی دو طرف فلسطینی و اسرائیلی بر سر مالکیت زمین ریشه دارد و از دو تراژدی مهم نشات می گیرد.
از اواخر قرن نوزدهم میلادی، یهودیان ساکن در مناطق مرکزی و شرقی اروپا در مواجهه با اقدامات خشونت بار گروههای مسلح ضد یهود تصمیم گرفتند که به تدریج به فلسطین بروند. شکل گیری نازیسم و وقوع هالوکاست دو رویدادی بودند که دهها هزار یهودی باقیمانده در اروپا را متقاعد کرد که نمی توانند به اروپاییها اعتماد کنند و باید در پی پناهگاهی امن باشند.
در سالهای پس از جنگ جهانی اول که فلسطین منطقه ای تحت الحمایه بریتانیا بود مقامهای لندن برای حفظ توازن جمعیت اعراب و یهودیان از مهاجرت یهودیان اروپایی به این منطقه جلوگیری می کردند.
با این حال، خواست یهودیان برای مهاجرت به نقطه ای آرام و به دور از جنگ فراتر از تلاشهای بریتانیا برای توقف آنها بود.
مهاجرت یهودیان اروپایی به فلسطین به تدریج باعث رنجش خاطر اعراب فلسطینی شد تا جایی که درگیریهایی میان گروههای شبه نظامی دو طرف شکل گرفت و گسترش یافت.
دیوید بن گوریون اولین نخست وزیر اسرائیل بود که در دوران او چپگرایان بسیاری مجذوب این آرمانشهر تازه بودند
درگیریهای پراکنده میان دو طرف با افزایش شمار یهودیان مهاجر و تاسیس کشور اسرائیل به جنگی تمام عیار بدل شد.
پیروزی برای اسرائیل به معنای بیرون راندن بیش از ۷۰۰ هزار فلسطینی از این مناطق تا دهه ۱۹۵۰ بود.
همچنین در یک دوره چهارساله پس از تشکیل کشور اسرائیل، بر اساس آمار اسرائیلی ها، بیش از ۸۰۰ هزار یهودی از کشورهای عربی گریختند که اغلب در کشور تازه تاسیس سکنی گزیدند.
این دو رویداد، نیاز اجباری به داشتن سرپناه و از دست دادن سریع سرزمین، همچنان در خاطره جمعی مردم منطقه و در مقیاسی گسترده تر در میان مسلمانان و جهان عرب زنده است.
در دنیای امروز، پوشش اخبار مرتبط با اسرائیل در جهان غرب در دو قطب است: مطبوعات دست راستی از اسرائیل پشتیبانی میکنند و رسانههای چپگرا مخالف یا بدبین نسبت به این کشور هستند
اما این وقایع چگونه در دنیای روزنامه نگاری به تصویر کشیده می شود؟ جهانی که طبعی خلاصه گرا و سرشار از کلیشههای از پیش تعیین شده دارد.
پاسخ این است که در بخش اعظم سالهای اولیه رویارویی دو طرف این کار به خوبی انجام نشد.
در سالهای پایانی جنگ جهانی دوم تا سه سال بعد از پایان جنگ، دو گروه شبه نظامی یهودی به نام ایرگون و لحی که می خواستند بریتانیا از فلسطین خارج شود حملات مرگباری علیه سربازان و مقامات بریتانیایی انجام دادند.
بریتانیا این دسته از یهودیان را “تروریست” می نامید. مطبوعات آمریکا در آن سالها موضعی نرمتر و حتی هوادارانه داشتند زیرا اقدام شبه نظامیان یهودی را بر پایه مناسبات ضدامپریالیستی می دانستند.
با این حال وقتی کشور اسرائیل تاسیس شد پوشش رسانه ای ماجرا در رادیو تلویزیون ها، سینما و مطبوعات غرب به طور عمده با حمایت – نزدیک به پروپاگاندا – همراه بود.
دوربینها بر زنان و مردان یهودی جوانی مکث می کرد که اسلحه به دوش در حال کار در مزارع بودند تا “بیابان را گلستان کنند.”
فلسطینیها در این تصاویر رسانه ای در پس زمینه قرار داشتند.
همچنین پوشش رسانه ای جنگ ۱۹۶۷ بین اسراییل و سه کشور عربی مصر، سوریه و اردن به وضوح با هواداری و حمایت یک جانبه همراه بود.
بخش اعظم پوشش تلویزیونی در سوی جبهه اسرائیلی ضبط شده بود، هر چند که در مطبوعات بریتانیا تفاوتهای ریزی که گاه انتقادآمیز بود به چشم می خورد.
جنگ ۱۹۷۳، که ابتدا با ناکامی هایی برای اسرائیل همراه بود و این کشور بعد توانست ارتشهای مهاجم را به عقب نشینی وادارد، کمی بیطرفی را وارد کار رسانههای غربی کرد. این رسانهها گرچه همچنان به شکل عمده حامی جانب اسرائیلی بودند اما توانستند سوالاتی را درباره تاکتیکها و شرایط دو طرف مطرح کنند.
در همین دهه ۱۹۷۰ بود که روند مجموعه ای از شرایط باعث شد پوشش رسانه ای متحول شود و دو طرف درگیری سعی کنند تا در زمینه بی طرفی رسانه ای و جلب نظر رسانهها به رقابت با یکدیگر بپردازند.
نسلی تازه از فلسطینی هایی که برخی از آنها در اردوگاههای پناهندگان بزرگ شده بودند به وجود آمد که همزمان دانش تکنیکی و نظامی داشت. برخی از افراد این نسل فارغ التحصیل از دانشگاههای خاورمیانه یا کشورهای دیگر بودند که شماری از آنها به استخدام موسسات خبری درآمدند و توانستند نقطه نظر خود را وارد تحریریههای غربی کنند. چیزی که تا پیش از آن وجود نداشت.
در دهههای ۶۰ و ۷۰ میلادی، اسرائیل و به ویژه مفهوم مزارع اشتراکی (کیبوتز) از نگاه بسیاری در غرب نشانگر جامعه آرمانشهری بود
دومین عامل در تغییر توازن پوشش رسانه ای غرب که همچنین در دهه ۷۰ میلادی روی داد کاهش تدریجی حمایت چپگرایان از اسرائیل بود. در دو دهه نخست بعد از تاسیس اسرائیل، بسیاری از چپگرایان آن را به مثابه تولد و رشد کشوری سوسیالیستی می دانستند. اما روند رویگردانی چپها از اسرائیل تا حدی ادامه یافت که امروز چپهای نو مدعی هستند این کشور قدرتی استعمارگر و امپریالیست در حد حکومت آپارتاید آفریقای جنوبی است.
هر چند احزاب اصلی چپ میانه در آمریکا، بریتانیا و آلمان موضعی انتقادی اما همچنان حمایتگرایانه نسبت به اسرائیل دارند اما چپگرایان و لیبرالها به شکل فزاینده ای خود را برای حمله به اقدامات این کشور آزاد احساس می کنند.
سومین نکته در تغییر رویکرد رسانه ای به اسرائیل، شکست سیطره طولانی حزب کارگر در سال ۱۹۷۷ بود. در این سال مناخم بگین، رهبر حزب لیکود، نخست وزیر اسرائیل و جانشین اسحاق رابین شد.
گرچه حزب کارگر اسرائیل و اسحاق رابین دو دهه بعد به قدرت بازگشتند اما در این مدت دست راستیهایی در فضای اسرائیل رشد کرده بودند که به اعتقاد بسیاری ناظران، کمتر برای رسیدن به توافق با فلسطینیها تعهد داشتند و بیشتر می خواستند به شهرکسازی برای یهودیان در کرانه غربی، نوار غزه و بیت المقدس شرقی ادامه دهند.
براساس حقوق بین الملل، ساخت شهرکهای یهودینشین در اراضی اشغالی اقدامی غیرقانونی است اما اسرائیل تفسیری متفاوت از این حقوق دارد که شامل فلسطینیها نمی شود.
مناخم بگین (سمت راست) در سال ۱۹۷۷ به قدرت رسید و کمی بعد با توافق کمپ دیوید با مصر صلح کرد اما رسیدن به صلح در خاورمیانه همچنان سراب باقی ماند
هر چه بر میزان شهرکهای یهودینشین افزوده شده، نگاه منفی نسبت به اسرائیل در میان روزنامه نگاران غربی که این کشور را پوشش خبری می دهند بیشتر گسترش یافته است. به ویژه که آمریکا (مخصوصا در دوران ریاست جمهوری باراک اوباما) انتقادهای سختی از شهرکسازیهای اسرائیل کرده است.
از سوی دیگر رسانههای خبری لیبرال، دوران نخست وزیری بنیامین نتانیاهو از ۱۹۹۶ تا ۱۹۹۹ و از ۲۰۰۹ تا حال حاضر را جنگطلبانه و غیرمسالمتجو می دانند.
در دنیای امروز، پوشش اخبار مرتبط با اسرائیل در جهان غرب در دو قطب متضاد است: مطبوعات دست راستی معمولا از اسرائیل پشتیبانی می کنند و رسانههای چپگرا بیشتر موضعی مخالف یا بدبینانه نسبت به این کشور دارند.
در درگیریهایی مانند جنگ امسال در غزه، شبکههای تلویزیونی خبری، با گرایشی که به ایجاد هیجان و ساده سازی وقایع دارند، تاثیر حملات اسرائیل را به ویژه بر روی کودکان به نمایش گذاشتند: نگاه مشترک این شبکهها به نبرد اخیر این بود که اسرائیل در نقش جالوت داستان است و حماس ایفاگر نقش داوود شده است.
موضوع اسرائیل و فلسطین فقط ملغمه ای از درگیریهای باستانی و معاصر نیست بلکه زمینه ای برای آزمایش والاترین ارزشها و مهارتهای روزنامه نگاری است، همان چیزهایی که وقایع را برای مخاطبان ترسیم می کنند تا در نهایت به عنوان حقیقت قلمداد شود.